علی علی علی علی علی علی علی علی علی

 

 

 

 

 

 

 السلام علیک یا امیر المومنین

 یا قره عین المهجلین

 یا قبله آمال العارفین

 یا رئیس الموحدین

یا عین الله الناظره

یا فریدالدهر یا سلطان السلاطین

 یا اله العالمین

یااسدالله الغالب مظهرالعجائب

یاوالی الولی یاقاهرالعدو

یا نورالمستوحشین فی الظلم

یا اول یا اخر یا ظاهر یاباطن

یا ابالزینب

یاسیدی و مولای  یا علی ابن ابی طالب

 

 

 

اشعاری در شرح عظمت مولای متقین علی علیه السلام

 

 

هركس به علیّ روی تولی نكند
بالله به جز علیّ و اولاد علیّ

در ملك جنان روز جزا جا نكند
دردی ز كس، كسی مداوا نكند

 ****

ای فخر رسل كه دیر باز آمده‌ای
از لحن حدیث لی مع الله پیداست

شك نیست كه از راه دراز آمده‌ای
ای خواجه كه از كجا فراز آمده‌ای

 ****

از نقطه‌ی توحید كسی آگاه است
دو پای علیّ به دوش او دانی چیست؟

كاو را به احد زمیم احمد راهست
لائی كه به لا اله الّا الله است

 ****

هركه را صافی نشد دل از ولای مرتضی
طاعتِ حق بی ولای او چنان باشد كه كس

گو دم از شرعِ نبیّ مصطفی كمتر زند
خشت در دریا و خط بر صفحه‌ی كوثر زند

 ****

 

از خدا خواهم كه در هنگام مرگ و احتضار
پس چو در قبرم ملك پرسد ز مولا و امام

بر زبان گردد روانم حرف آخر یا علی
گویمش والله علی بالله علی تالله علی

 ****

ما بندگان درگه خلّاق سرمدیم
زیر لوای آل علی صف كشیده‌ایم

از دوستان حیدر و در دین احمدیم
چشم انتظار مهدی آل محمّدیم

 ****

حدیث فضل علی را تمام نتوان كرد
گمان مكن كه در این گفتگو بود اغراق

اگر مداد شود ابحر و قلم اشعار
چنین به ما خبر آمد از احمد مختار

 ****

گر مِهرِ علی به سینه داری خوش باش
روزی كه شوند غرق یم ناخلفان

ویرانه صفت دفینه داری خوش باش
تو نوح صفت سفینه داری خوش باش

 

 ****

توحید كه لا اله الّا الله است
اسمای دوازده امام معصوم

شرطش به خدا علی ولی الله است
توضیح محمد رسول الله است

 ****

خواهی اگر به مس، تن خود كیمیا كنی
باید علی الدّوام به گلزار زندگی

غوّاص وار در یَمِ عرفان شنا كنی
چون عندلیب منقبت مرتضی كنی

 ****

از نور نبی واقف این راه شدیم
چون پیروی نبی و آلش كردیم

و ز مِهر علی عارف الله شدیم
ز اسرار حقایق همه آگاه شدیم

 ****

گر مهر علی در دل و جانت نبود
اثنی عشری اگر نباشی به یقین

از دین محمّدی نشانت نبود
از دوزخ سوزنده امانت نبود

 ****

ای شهنشاهی كه مدّاح تو گردیده خدا
اختیار جزء و كلّ دادت خدا در انّما

وصف ذاتت را نموده حضرت خیر الوری
اندر احصینا تویی مقصود ذات كبریا

 ****

در خم غدیر كز خدای ازلی
دانی چه نتیجه كشف شد از اسلام

رفت آن همه تأكید به تعیین ولی
مقصود علی بود و تولّای علی

 ****

اسلام چو از نصب علی كامل شد
واضح زرضیتُ گشت این كز اسلام

اكملتُ ز حق به مصطفی نازل شد
در نصب علی رضای حق حاصل شد

 ****

هركس به ولایت علی كامل شد
معراج كمال علوی امروز است

تاریكی كفر از دلش زایل شد
كز دولت او دین خدا كامل شد

 ****

فرمود رسول قادر لم یزلی
افضل بود از طاعت كلّ ثقلین

در شأن وصی خویش با صوت جلی
یك ضربت روز خندق به دست علی

 

****

چو شد صدای علی بلند روز اَلست
سعید شد هركه او به عهد شد پای بست

بهر ولایش خدای با همه میثاق بست
گشت شقی آنكه او رشته‌ی پیمان گسست

****

امروز ز مرا به دشمنان غالب كن
فردا كه سر از خاك لحد بردارم

وندر طلب حقیقتم طالب كن
حشرم به علی‌بن ابیطالب كن

 ****

در برج وِلا مِهرِ جهان تاب علی است
از اول خلقت بشر تا محشر

بر شهر علوم سرمدی باب علی است
مظلومترین شهید محراب علی است

 ****

اكسیر اعظم است ولای تو یا مرتضی علی
هرگز نمی‌زنم به غیر، دست تمسّك تا به حشر

جانم به هر نفس به فدای تو یا مرتضی علی
من چنگ می‌زنم به ولای تو یا مرتضی علی

 ****

تا بر لب خویش نام حیدر داریم
از مِهر علی و یازده فرزندش

كِی بیم ز دشمن ستمگر داریم
ما گردِ دیارِ خویش سنگر داریم

 ****

در حشر قسیم جنّت و نار علی است
طوبی به كسی، حب علی در دل اوست

بر مؤمن و كافر اصل معیار علی است
میزان عمل فاعل مختار علی است

 ****

ای شحنه‌ی شرع و شوهر پاك بتول
در عالم علوی و جهان سفلی

در بازوی تو رونق آئین رسول
بی حبّ ولای تو، عمل نیست قبول

 ****

گر حبّ علی و آل بتولت نبود
گر طاعت حق جمله به جای آری تو

امید شفاعت ز رسلولت نبود
بی مهر علی هیچ قبولت نبود

 ****

شبی در محفلی ذكر علی بود
اگر آتش به زیر پوست داری

شنیدم عارفی فرزانه فرمود
نسوزی گر علی را دوست داری

 ****

كیست بعد از مصطفی مولای ما الّا علی
دشمنان را سر فكن لا سیف الّا ذوالفقار

برگزید از خلق عالم خالق یكتا علی
مؤمنان را با عطای لافتی الّا علی

 ****

در روز رزم شیردلی از علی بود
تأثیر ذكر نادعلی از علی بود

در عرش و فرش نور جلی از علی بود
پُر نور چشم نوح نبی از علی بود

 ****

یا علی ذاتت ثبوت قل هوالله احد
لم یلد از مادر گیتی و لم یولد چو تو

نام تو نقش نگین امر الله الصّمد
لَم یكن بعد از نبی مثلث لَه كفواً احد

 ****

روز ایجاد كه حق خلقت دنیا می‌كرد
بلكه از آینه‌‌ی كنت نبیّاً چون نبی

در پس پرده علی بود و تماشا می‌كرد
سِیر در آب و گل آدم و حوّا می‌كرد

 ****

از عین علی عیون ما بینا شد
دریای علی نور خدا می‌بینم

وز لامِ علی لسان ما گویا شد
ز آن نور محمّد و علی پیدا شد

 ****

من موهبتی خاص ز داور دارم
از بهر و تولّای علی و آلش

چون در دل و جان ولایِ حیدر دارم
سلطانم و تاج نور بر سر دارم

 ****

تا نام علی ورد زبان است مرا
نامش كه رقم شده است بر صفحه‌ی دل

چون آینه روشن دل و جان است مرا
در روز جزا خط امان است مرا

 ****

یا رب به علی مرتضی میر هدی
چون دست اجل دامن عمرم گیرد

آن مِهر سپهر فضل و آن شیر خدا
دستم مكن از دامن آن شاه جدا

 ****

در بحر شرف گوهر یكدانه علی است
در كعبه ظهور كرد تا بر همه كس

بر مسند دین امیر و فرزانه علی است
معلوم شود كه صاحب خانه علی است

 ****

احمد گلِ خلقت و گلاب است علی
افلاك چو ذره، آفتاب است علی

آدم ز تراب و بوتراب است علی
عالم همه ماهی‌اند و آب است علی

 ****

تا جهان بحر و سخن گوهر و انسان صدف است
والی ملك عرب سرور اشراف قریش

گوهر بحر سخن مدحت شاه نجف است
آنكه تشریف قدومش دو جهان را شرف است

 ****

چون بر لحدم نكیر و منكر دیدند
دیدند چو ذكر یا علی بر لب من

از دین و كتاب و مذهبم پرسیدند
از آمدن خویش خجل گردیدند

 ****

ای دل غمگین مباش كه مولای ما علی است
در وقت مرگ و در لحد و در پل صراط

گر راه راست می‌طلبی رهنما علی است
فریادرس به هر دو سرا مرتضی علی است

 ****

خورشید ز پشت كوه‌ها سر نزند
سنگی است فتاده در میان گل و لای

تا بوسه به خاك كوی حیدر نزند
آن دل كه به یاد عشق او پر نزند

 ****

كسی كه فرش و عرش را داده جلا علی بود
كسی كه تحت امر او بود قضا علی بود

كسی كه سعی مروه را دهد صفا علی بود
كسی كه می‌دهد نوا به بینوا علی بود

 ****

اینجا به علی چشم امید همه باز است
آرند سوی كعبه نماز، اهل جهانی

این درگه آن پادشه بنده نواز است
صد كعبه در اینجا، به طواف و به نماز است

 ****

شاها ز دمِ مسیح كسی زنده نشد
خورشید كه نور عالمی می‌بخشد

تا نام تو بر زبان او زنده نشد
تابنده نشد پیش تو تا بنده نشد

 ****

آدم نه به گندم جنان راغب بود
می‌جست بهانه‌ای كه آید به نجف

شوق دگرش به جان و دل راغب بود
مقصودش علی بن ابیطالب بود

 ****

در وصف علی كه هر كه رائی دارد
لیك از نباء عظیم باید دانست

كفر است خدائی، كه خدایی دارد
كاین طرفه خبر چه مبتدائی دارد

 
 
 
 
 

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

بر دشمنان روضه های سیدالشهداءلعنت

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پرسش وپاسخ

پاسخ آيت‌الله‌ سبحاني به يک سئوال: پيامبراكرم (ص) چگونه نماز مي‌خواند، با دست باز يا بسته؟

آيت‌الله سبحاني به سئوالي پيرامون چرايي اقامه نماز با دست باز از سوي شيعه و نيز بستن دست‌ها از سوي اهل سنت پاسخ داد.
متن اين سؤال و پاسخ حضرت آيت‌الله سبحاني كه در سايت خبري حوزه‌نيوز منتشر شده به شرح ذيل است:
* چرا شيعيان با دست باز نماز مي‌خوانند؟
قرار دادن دست راست بر روي دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموري است كه استحباب آن بين فقهاي سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است: حنفي‌ها مي‌گويند: روي هم گذاشتن دست‌ها در نماز، سنّت است و واجب نيست، و براي مرد بهتر است كه كف دست راستش را بر پشت دست چپ، زير ناف قرار دهد، و زن دست‌ها را بر سينه‌اش بگذارد.
شافعي‌ها مي‌گويند: گذاشتن دست روي يكديگر، در نماز، براي مرد و زن سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ زير سينه و بالاي ناف به سمت چپ قرار دهد.
حنبلي‌ها مي‌گويند: گذاشتن دست‌ها روي هم، سنّت است و بهتر است كه كف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زير ناف قرار دهند.
فرقه مالكيّه بر خلاف سه مذهب فوق مي‌گويند: آويختنِ دست‌ها در نمازهاي واجب، مستحب است، قبل از مالكي‌ها نيز جماعتي همين قول را گفته‌اند كه از آن جمله‌اند: عبداللّه بن زبير، سعيد بن مسيّب، سعيد بن جبير، عطاء، ابن جريح، نخعي، حسن بصري، ابن سيرين و جماعتي از فقها.

از امام اوزاعي منقول است كه نمازگزار، بين آويختن دست‌ها يا روي هم قرار دادن آنها مخير است. امّا مشهور بين شيعه اماميّه آن است كه قرار دادن دست‌ها روي يكديگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهاي شيعه كسي قائل به كراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبي در كافي.

كيفيت نماز پيامبر(ص)

با اين كه به جز مالكي‌ها، مذاهب ديگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جايز شمرده‌اند و دربارة اين مسأله سخن بسيار گفته‌اند، با اين حال دليل قانع كننده‌اي حتّي بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلكه مي‌توان ادّعا كرد كه دلايلي بر خلاف ادعاي آنان وجود دارد و رواياتي كه از فريقين (شيعه و سنّي) بيانگر طريقه نماز گزاردن رسول اكرم(ص) است، از گذاشتن دست‌ها بر يكديگر سخني به ميان نياورده است و امكان ندارد كه پيامبر (ص) امر مستحبّي را در طول حيات خود (يا بخشي از آن) ترك نمايد. اکنون سه نمونه از اين روايات، دو مورد از طريق اهل سنّت و ديگري از طريق شيعه اماميّه را ذكر مي‌كنيم كه هر دو روايت، چگونگي نماز پيامبر(ص) را بيان مي‌كند و در هيچ‌يك كو‌چكترين اشاره‌اي به روي هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگي آن:

الف: حديث ابي حُميد ساعدي

حديث ابي حُميد ساعدي را برخي از محدّثان (سنّي) روايت كرده‌اند و ما از كتاب سنن بيهقي نقل مي‌كنيم كه گفت: او رو به اصحاب پيامبر‌(ص) كرد و گفت: من داناترين شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زيرا تو نه بيش از ما پيرو آن حضرت بوده‌اي و نه افزونتر از ما مصاحبتش كرده‌اي. گفت: چرا، گفتند: پس (كيفيّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه كن. ابوحُميد گفت: رسول خدا(ص) هرگاه مي‌خواست به نماز بايستد، دست‌ها را تا برابر شانه‌هايش بالا مي‌بُرد، سپس تكبير مي‌گفت و هنگامي كه همه اعضايش به حال اعتدال در جاي خود قرار مي‌گرفت به قرائت مي‌پرداخت، آنگاه تكبير مي‌گفت و دست‌ها را تا برابر شانه بالا مي‌بُرد، پس از آن به ركوع مي‌رفت و دو كف دست را بر زانوها مي‌گذاشت و در حال اعتدال كه نه سرش را بالا مي‌گرفت و نه پايين مي‌انداخت، ركوع را انجام مي‌داد. سپس از ركوع سر بلند مي‌كرد(مي‌ايستاد) و مي‌گفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دست‌ها را تا برابر شانه‌ها بالا مي‌بُرد و تكبير مي‌گفت، سپس (براي سجده) متوجّه زمين شده و دست‌هايش را (در سجده) از پهلوهايش جدا مي‌گرفت، آنگاه سر از سجده برمي‌داشت و پاي چپش را خم مي‌كرد و بر آن مي‌نشست. انگشتان پاهايش را در سجده باز مي‌نمود و سجده دوم را نيز همين‌گونه انجام مي‌داد و پس از سجده، تكبير مي‌گفت، سپس پايش را خم كرده بر آن مي‌نشست در حالي كه هر عضوي به حال اعتدال قرار مي‌گرفت. ركعت بعدي را هم به همين كيفيّت انجام مي‌داد و پس از دو ركعت در حال قيام، تكبير مي‌گفت و دست‌هايش را تا برابر شانه‌ها بالا مي‌برد همانگونه كه تكبير افتتاحيّه را انجام مي‌داد و در بقيّه نمازش نيز همين‌طور عمل مي‌كرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام مي‌گفت، پاي چپ را عقب قرار مي‌داد و بر سمت چپ بر وَرِك مي‌نشست.

همه گفتند: ابوحميد راست گفت، رسول خدا(ص) بدين گونه نماز مي‌گذارد.

اين بود حديثي در مقام بيان كيفيّت نماز رسول خدا(ص) كه از طريق اهل سنّت روايت شده كه وجه دلالت آن را دانستيم. اکنون به حديثي كه شيعه اماميه روايت كرده توجه كنيد:

ب: حديث حمّاد بن عيسي

حمّاد بن عيسي از امام جعفر صادق (ع) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است براي مردي كه 60يا 70 سال از عمرش بگذرد و يك نماز با شرايط كامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از اين سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت كردم و عرض كردم: فدايت شوم، نماز را (با شرايط كامل) به من تعليم فرما.

پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ايستاد و دست‌هايش را با انگشتان بسته بر روي رانهايش انداخت و پاهايش را نزديك به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهايش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمي‌كرد و با خشوع و فروتني تمام بود، پس تكبير گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتيل قرائت كرد، سپس به اندازه نفس كشيدني در حال قيام صبر كرد و پس از آن تكبير گفت در حالي كه هنوز ايستاده بود، آنگاه به ركوع رفت و دو كف دستش را با انگشتان باز روي كاسه زانوهايش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوري كه اگر قطره‌اي آب يا روغن بر پشتش ريخته مي‌شد به واسطه راست بودن پشتش به هيچ طرف مايل نمي‌گشت، امام گردنش را (در ركوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتيل تسبيح (سبحان رَبّي العظيم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ايستاد و چون كاملاً به حال قيام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قيام، تكبير گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهايش را قبل از زانوها بر زمين گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّي الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوي از بدنش را بر عضو ديگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده كرد: پيشاني، دو كف دست، دو كاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بيني، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمين واجب و گذاشتن بيني بر خاك سنّت است كه اِرغام ناميده مي‌شود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامي كه راست نشست، تكبير گفت و ساق پاي چپ را خم كرده، روي آن نشست و پشت پاي راستش را بر كف پاي چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّي و أتوب إليه»، و در همان حال نشسته تكبير گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذكر تسبيح را در سجده دوم نيز گفت و از عضوي از بدنش براي عضو ديگر در ركوع و سجود كمك نگرفت و در حال سجده دست‌هايش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمين نگذاشت و بدين ترتيب دو ركعت نماز بجا آورد.

سپس فرمود: اي حمّاد، اين گونه نماز بخوان، و در نماز به هيچ سويي التفات مكن و با دست‌ها و انگشتانت بازي مكن و آب دهان به راست و چپ يا پيش رويت مينداز.

چنان كه ملاحظه مي‌شود هر دو روايت در صدد بيان كيفيّت نماز واجب است و در هيچكدام كوچكترين اشاره‌اي به روي هم گذاشتن دست‌ها نشده است، زيرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بيان خود آن را ترك نمي‌كرد و حال اين كه آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را براي ما مجسّم مي‌كرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از اميرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه عليهم اجمعين گرفته‌اند. بنابراين، دست روي دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زيرا گرفتن دست در واقع داخل كردن چيزي است در شريعت كه از شريعت نيست.

ج. آموزش نماز به كسي كه نماز صحيح نمي‌خواند

در ميان محدثان اهل سنت حديثي است به نام «حديث المسيء صلاتُه» يعني حديث كسي كه نماز خود را صحيح نمي‌خواند، در اين حديث چنين آمده است:

ابوهريره مي‌گويد: پيامبر وارد مسجد شد، مردي نيز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پيامبر‌(ص) آمد و سلام كرد. پيامبر‌(ص) سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوي پيامبر بازگشت، پيامبر نيز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، اين كار سه بار تكرار شد، سرانجام آن مرد عرض كرد: سوگند به خدايي كه تو را به حق مبعوث كرده است، من جز آنچه انجام مي‌دهم، چيزي نمي‌دانم، چه بهتر كه نماز را به من بياموزي.

در اين هنگام پيامبر‌(ص) فرمود: هرگاه به نماز ايستادي تكبير بگو، سپس آنچه از آيات قرآن مي‌داني، بخوان، سپس ركوع كن به گونه‌اي كه بدنت آرام گردد، آنگاه پيامبر‌(ص) ديگر اجزا و شروط نماز را به او مي‌آموخت و هيچ اشاره‌اي به گذاردن دست راست بر دست چپ نمي‌كند، در حالي كه اگر اين كار واجب و يا مستحب مؤكد بود، از گفتن آن خودداري نمي‌کرد.

نظر ائمّه (عليهم السلام)

با توجه به آنچه تاكنون گفته شد، روشن گرديد سنت بودن دست روي دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدين جهت مي‌بينيم كه ائمّه اهل بيت(عليهم السلام) از اين عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز مي‌كردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه مي‌دانستند.

محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق يا امام محمّد باقر ‘روايت كرده، مي‌گويد: به آن حضرت عرض كردم: حكم كسي كه دستش را در نماز بر دست ديگر مي‌گذارد، چيست؟ فرمود: اين عمل، تكفير است و نبايد انجام شود.(تكفير به معني تعظيم در مقابل پادشاهان است).

زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روايت كرده كه فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تكفير مكن(دستهايت را بر هم مگذار)، زيرا مجوس اين عمل را انجام مي‌دهند.

صدوق به سندي از امير مؤمنان علي (ع) روايت كرده كه آن حضرت فرمود: مسلمان دستهايش را در نماز جمع نمي‌كند و در حالي كه در مقابل خداي عزّ وجلّ ايستاده است، تشبّه به اهل كفر (يعني مجوس) نمي‌ورزد.

در خاتمه يادآوري مي‌كنيم كه آقاي دكتر علي سالوس بعد از نقل نظريات و فتاواي فقهاي شيعه و سنّي، (در مورد نهادن دست‌ها بر يكديگر در حال نماز) به كساني كه دست روي دست گذاشتن را حرام مي‌دانند حمله كرده و مي‌گويد: «كساني كه قائل به حرمت و مبطل بودن اين عمل هستند يا تنها آن را حرام مي‌دانند، به واسطه تعصب مذهبي، بين مسلمين اختلاف و تفرقه ايجاد مي‌كنند».

جا دارد از ايشان پرسيده شود: اگر تلاش و بررسي وتحقيق در كتاب و سنّت، شيعه را به اين نتيجه رسانده كه گرفتن دست در نماز، امري است كه بعد از نبي اكرم(ص) پيدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر مي‌شدند، گناه شيعه چيست؟ و در اين صورت هر كس گمان كند كه آن عمل جزئي از نماز است چه واجب باشد يا مستحب، تحقيقاً در دين امري را بدعت نهاده كه از دين نيست. آيا جزاي كسي كه در كتاب و سنّت اجتهاد و تحقيق نمايد اين است كه با تير اتّهام به تعصّب مذهبي و ايجاد اختلاف، مورد هدف قرار گيرد؟

اگر اين اتّهام بجا باشد، آيا امام مالك را نيز مي‌توان اين گونه متّهم كرد؟ زيرا او گرفتن دست را مطلقاً، يا در نمازِ واجب، مكروه مي‌داند. آيا مي‌توان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبي و ايجاد خلاف متّهم كرد؟

به چه دليل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبي و ميل به اختلاف بين مسلمين نمي‌دانيد؟ قضاوت با شماست.

معرفی یک وبلاگ زیبا













http://310baromarlanat.blogfa.com/





غدیریه

بسم الله الرحمن الرحیم



غدیریه 

اثر استاد شیخ رضا جعفری





این صدای گرد و خاک بال کیست؟ / این تلاطم‌های موج یال کیست؟
اولین بار است می‌خواند سرود! / آخرین بار است می‌آید فرود
آمد و شوقی شد و در سینه ریخت / بر سرم بارانی از آیینه ریخت
بند تسبیحم برایش دانه شد / مسجد قلبم کبوترخانه شد
آیه‌ای آورده سنگین و ثـقیل / زیر این آیه تلف شد جبرئیل
آیه‌ای از حضرت قدوس خم / شیعیان «الیوم أکملت لکم»

آیه‌ای آورد و خود پرواز کرد / باب عشق و عاشقی را باز کرد
آیه‌اش ظرفیت سی جزء بود / وه که هم اعجاز وهم ایجاز کرد
می‌شود با گفتن یک واژه‌اش / یک‌صد و ده مرتبه اعجاز کرد
می‌شود با خواندنش جبریل شد / سینه‌ی هفت آسمان را باز کرد
گفت باید از همین ساعت به بعد / روز را با «یاعلی» آغاز کرد
گفت و گفت و گفت از حمد خدا / با عبارات و اشاراتی رسا

گفت حمد آن که باران آفرید / از کویر و ابرها نان آفرید
استجابت را شبیه آب کرد / آه را از پشت طوفان آفرید
شیعه‌ی خورشید، یعنی ذره را / آفرید اما فراوان آفرید
از نکاح اسم رحمن و رحیم / طفل اقیانوس امکان آفرید
بعد از آن که شانه‌ای بر باد داد / حال دریا را پریشان آفرید
خودنمایی کرد بر جن و ملک / حیدری از جنس انسان آفرید

سایه را دنباله‌ی خورشید کرد / نور را بر ذره‌ها تأکید کرد
گفت زین پس هر کسی دارد نیاز / سوی حیدر پهن سازد جانماز
هر که را من قبله بودم تا به حال / کعبه‌اش باشد علی، تمّ المقال
این که دستم منبر دستش شده / این که جبرائیل هم مستش شده
روی این آیینه حق تابیده است / عکس تجریدی خود را دیده است
حرف حق را می زند آیینه‌وش / با لب شمشیر تیز و مخلصش
دست‌هایش بوی خیبر می‌دهد / خستگی را از همه پر می‌د‌هد

منبری از خطبه‌های ناب خواند / در غدیر اسم علی را آب خواند
السلام ای آب دریای صمد / ای زلال «قل هو الله أحد»

 ای که می‌گردی شبیه انبیا  / بر هدایت‌کردن قومت بیا
ای رسول مردم آیینه‌ها / بعثت غارت، حرای سینه‌ها
ای به بالای جهاز اشتران / شأن تو بالاست، در بالا بمان
از تو می‌ریزد صفات کبریا / ذات تو ممسوس ذات کبریا
نردبان وصف تو بی‌انتها / پله‌ی این نردبان سوی خدا
چون تکلم می‌کنی موسائی‌ام / تا که خلقم می‌کنی عیسایی‌ام
جفت دردم، کشتی نوحت کجاست؟ / جسم سردم، گرمی روحت کجاست؟
ای مسیح دردهای لاعلاج / ما همه دردیم، ظرف احتیاج
ما همه زخم یتیم کوچکیم / کن مدارا با همه، ما کودکیم
ما نسیم ذکر تقدیس توایم / حاجیان فصل تندیس توایم
کوچه را می‌گردی و طی می‌کنی / کوزه را ظرفیت می می‌کنی
روی دوشت کیسه‌ی خرما و نان / می‌روی در کوچه‌ها دامن‌کشان
کیسه نه دل می‌بری بر روی دوش / شیعه هستم شیعه‌ی خرمافروش
ای سفیدی ای کبودی ای بنفش / ای به چشم پای سلمان، جای کفش
ای به هر گام تو صدها التماس / کیسه بر دوش سحر ای ناشناس
ما همه مدیون شمشیر توایم / تشنه‌ی نان جو و شیر توایم
بیعت گیجیم ما را راه بر / با خودت تا اشتهای چاه بر