چهادهه(میلادیه برای حضرت زهرا-علیها سلام)

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

چهاردهه

 

 

۱)

نزول «ام الکتاب» ، از «عندملیک مقتدر» به «صلب شریف نبوی» ، ظهور ربوبیت الهی بود!

۲)

منشاء خلق عالم ، اشراق نور فاطمه از نور عظمت الله بود. تازه ، این ظاهر حرف است!!باطن چیست!؟...الله اعلم!!

۳)

«سقیفه» ، فرصت انتقام شیطان رجیم از رحمت للعالمین بود! «سقیفه»،بازتولید شرک بود به دست نفاق ...

۴)

«کودتای سقیفه» ، حاصل پیوند «ارتجاع عربی» و «خفقان خونریز جاهلیت رعب آور» بود!

۵)

«محمد و آلش  صلوات الله علیهم اجمعین» ، سالهای سال ، کابوس جاهلیت وحشی و ارتجاع عربی بودند! تا اینکه در سقیفه...

۶)

یک سر «سقیفه» به«بازار عکاظ» و یک سرش به «فاحشه خانه های عربی» می خورد!تمت!

۷)

«فاطمه» نخستین شیعه علی بودکه علیه «دیکتاتوری عربی»شورش کرد.

۸)

«گرگ سقیفه» ، برای  «مدینه العرب» کردن «مدینه النبی»،حمام خون به راه انداخت...

۹)

در میان دود آتشدان جهنم«سقیفه»، اراذل بی حیا و اوباش سابقه دار ، بعد از کشتن «پیامبر»، برای کشتن «پیام» ، «خانه» را «بی صاحبخانه»  و «قران» را «بی امام» کردند.

۱۰)

شاید بپرسی چرا شب میلاد این حرفها را می زنی...؟ فاطمه جایی قدم به چشمهای خاک گذاشت که دختران را زنده به گور میکردند...و فاطمه بهترین دختر، خار چشم آنان بود! 18 سال منتظر ماندند تا به وقت مهیا شدن فرصت...زنده به گورش کنند!!! حرامزاده های بی عاطفه نمیدانستند که فاطمه ، حی است ... محیی است ... یعنی گور مخفی فاطمه از تمام دنیای شما زنده تر است... فاطمه ، حتی با گور مخفی نیز ، علیه جاهلیت مدرن وهابی های ملخ خور بی ادب و سنگدل ، شورش جانانه میکند....(جانها فدایش)

۱۱)

...الاعراباشدکفراونفاقا...

۱۲)

...و ما اتاکم الرسول فخذوه...

۱۳)

...اول شخص یدخل الجنه فاطمه...

۱۴)

...فداها ابوها...!   فداها ابوها... !  فداها ابوها...!

 

 

 

 

 

 

 

حقایق تلخ...یا ... شیعه چگونه ننالد!؟

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

حقيقت اين است كه فاطمه زهرا عليهاالسلام دو خطبه درخشان و روشنگر و پربار داشته است: الف. خطبه نخست، خطبه‏اى است طولانى و جامع، كه در مسجد پيامبر بيان شده است، و خطبه دوّم خطبه‏اى است كه در خانه‏اش در برابر انبوه زنان مهاجر و انصار بيان گرديده، كه گويى چند روز پيش از شهادت جانسوزش به عيادت او رفته بودند. از منابع متعدد تاريخى و روايى آشكار مى‏گردد كه يورش به خانه آن بانوى بزرگ، سه بار بوده است، و آن جنايت بزرگ‏تر در يورش سوّم روى داد كه باعث بيمارى و بسترى شدن آن حضرت شد و سرانجام به شهادت جانسوزش انجاميد! و خطبه درخشان آن حضرت در مسجد پيامبر پيش از يورش سوّم و آن رويداد زشت‏تر و ظالمانه‏تر بود. ب. با اين بيان پاسخ اشكال دوّم آمد، و باقى مى‏ماند اشاره شود به شكستگى دنده و آزردگى بازو و پهلو، كه آن را اميرمؤمنان به هنگام مراسم غسل پيكر پاك او دريافت و همانسان كه روايات به حقيقت تصريح دارد، پس از شهادت او برملا شد و سر زبانها افتاد. اما چرا آن حضرت در خطبه روشنگر و توفنده‏اش با زنان مدينه به يورش برخانه خويش و رويدادهاى ظالمانه مربوط به خودش نپرداخت، چون آن بانوى درايت از حق‏پذيرى و هدايت آن گروه خودكامه و نيز فرصت‏طلبان و بى‏تفاوت‏ها مأيوس بود؛ درست همان‏گونه كه در آغاز سخن نورانى‏اش به صراحت آن را بيان كرد و چنين فرمود: «أَصْبَحْتُ ـ وَاللّه‏ِ ـ عائِفَةً لِدُنْياكُنَّ، قالِيَةً لِرِجالِكُنَّ، لَفَظْتُهُمْ بَعْدَ أَنْ عَجَمْتُهُمْ وَ شَنَأْتُهُمْ بَعْدَ أنْ سَبَرْتُهُمْ، فَقُبْحا لِفُلُولِ‏الْحَدِّ، وَ اللَّعْبِ بَعْدَ الْجِدِّ، وَ قَرْعِ الصَّفاةِ، وَ صَدْعِ الْقَناةِ، وَ خَطَلِ الْآراءِ، وَ زَلَلِ الْأَهْواءِ، وَ بِئْسَ ما قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنْفُسُهُمْ أَنْ سَخَطَ‏اللّه‏ُ عَلَيْهِمْ وَ فِى الْعَذابِ هُمْ خالِدُونَ*» لاجَرَمَ لَقَدْ قَلَّدَتْهُمْ رِبْقَتَها، وَ حَمَّلْتُهُمْ أَوْقَتَها، وَ شَنَنْتُ عَلَيْهِمْ عارَها...»؛ (احتجاج طبرسى/ ج 1/ ص 286.) به خداى سوگند! در حالى شب را به سپيده آوردم كه از دنياى شما بيزار، و به مردنمايان شما، به‏خاطر عملكردشان خشمگين هستم. آنان را در فراز و نشيب‏هاى زندگى آزمودم، و به دور افكندم و امتحان نمودم و خشمگين شدم. راستى چه زشت است كندى شمشيرها در برابر بيداد! و چه ناپسند است به‏شوخى گرفتن سرنوشت دين و جامعه پس از تلاش و جديّت در راه آن! و چه‏ناگوار است سر بر سنگ خارا زدن و كار بیحاصل نمودن، و آن‏گاه شكاف برداشتن نيزه‏ ها و تسليم شدن در برابر بيداد! و چه دردناك است تباهى عقيده، و انحراف انديشه و تزلزل اراده‏ها! و چه بد چيزى براى خود از پيش فرستادند كه خدا بر آنان خشم گرفت و در عذاب او ماندگار خواهند بود. آرى، من شرايط را چنين نامطلوب و ظالمانه نگريستم و مسئوليت آن را به گردن خودشان افكندم، و بار گران گناه آن را بر دوش آنان نهادم، و رهاورد شوم و عار و ننگ آن را بر عهده خودشان قرار دادم. پس بينى آنان بريده و زخم‏خورده باد و هماره از رحمت خدا دور باشند. (كسى كه سخنان تاريخ نگاران مسلمان و روايات رسيده در مورد رويدادهاى تلخ پس از رحلت پيامبر را پى‏گيرى كند، فكر نمى‏كنم در اين مورد دستخوش ترديد گردد. اينك به برخى از آنچه در اين مورد آمده است مى‏نگريم: 1. مرحوم «كلينى» ( مرحوم «محمّد بن يعقوب رازى»، مشهور به «ثقة الْإسلام كلينى»، صاحب كتاب كافى از دانشمندان نامدار مذهب اهل بيت است، كه در سال 329 از هجرت در بغداد جهان را بدرود گفت و اينك قبرش در بازار بغداد است.)به سند صحيح از امام كاظم در باب مولد فاطمه عليهاالسلام حديث دوّم، چنين آورده است: «إنَّ فاطمه صِدِّيْقَةٌ شَهِيدةٍ»؛ فاطمه عليهاالسلام صديقه شهيد است. و مرحوم مجلسى در «مرآة العقول» پس از توصيف خبر فوق به درستى و صحيح بودن، در شرح اصول كافى چنين مى‏نويسد: بى‏ترديد اين خبر دلالت بر اين دارد كه فاطمه عليهاالسلام، شهيد راه حق است؛ و اين از اخبارِ متواتر است، و سبب آن هم اين است كه پس از غصب خلافت و انحصار قدرت از سوى جريان سقيفه، قنفذ درب خانه فاطمه عليهاالسلام را چنان بر شكم آن بانوى بزرگ زد كه پهلوى آن حضرت شكست و بر اثر آن، فرزندش را كه پيامبر محسن ناميده بود، ناخواسته از دست داد و دستخوش بيمارى گرديد و سرانجام به شهادت رسيد. (اصول كافى/ ج 5/ ص 315.) آن‏گاه مرحوم مجلسى به بيان رواياتى از علماى شيعه و اهل سنّت مى‏پردازد كه اين موضوع را تأييد مى‏كند. از آن جمله روايتى است طولانى از «سليم بن قيس هلالى» كه فرازى از آن چنين است: فاطمه عليهاالسلام شهيد راه خداست، و سبب آن هم اين است كه پس از غصب خلافت به وسيله جريان سقيفه، قنفذ برده عمر فاطمه عليهاالسلامرا زد و به شدت هُل داد و در نتيجه آن جنايت، دنده‏اى از پهلوى آن حضرت شكست و بر اثر آن، جنين خود را افكند، و دستخوش بيمارى گرديد و به شهادت رسيد. ( اصول كافى/ ج 5/ ص 315.) 2. و نيز از جمله آن روايات بسيار، اين روايت طولانى است كه مرحوم صدوق، از ابن‏عبّاس و او از پيامبر خدا صلى‏الله‏عليه‏و‏آله آورده است كه فرازى از آن چنين است: ... و هنگامى‏كه فاطمه‏ام را مى‏بينم، به‏ياد مى‏آورم آن ظلم و بيدادى را كه پس از رحلت من در حق او انجام مى‏شود، گويى مى‏نگرم كه زور و ذلّت از سوى ظالمان بر خانه او واردشده، حرمت او درهم‏شكسته، حقوق او غصب گرديده، از ارث خود بازداشته شده، و پهلويش را مى‏شكنند و فرزندش را به دنيا نيامده، مى‏كشند! و او نداى دادخواهى سرمى‏دهد و مى‏گويد: وامحمّداه! امّا كسى به دادخواهى و نداى مظلوميت او پاسخ مثبت نمى‏دهد! و او از ظلم و شرارت استبداد پناه و دادرس مى‏جويد، اما كسى به او پناه نمى‏دهد و دادش را از بيدادگران نمى‏ستاند. (صدوق/ متوفى 381 هجرى/ أمالى/ ج مجلس 24/ ص 100 - 99.) 3. و نيز از جمله آن روايات بسيار، زيارتنامه فاطمه عليهاالسلام است كه مرحوم سيّدبن طاووس در كتاب «اقبال الْأعمال» آن را آورده است، كه فرازى از آن چنين است: وَ صَلِّ عَلىَ الْبَتُولِ الطّاهِرَة... تا مى‏فرمايد: الْمَغْصُوبِ حقُّها، و الْمَمْنُوعِ إرْثُها أَلْمَكْسُور ضِلْعُها... ؛ (...و نيز چنين آمده است:«السَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَةَ نِساءِ الْعالَمِيْنَ! السَّلامُ عَلَيْكِ يا والِدَةَ الْحُجَجِ عَلَى النّاسِ أَجْمَعينَ! السَّلامُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ، الْمَمْنُوعَةُ حَقُّها! أَللّهُمَّ صِلِّ عَلى أَمَتِكَ وَ ابْنَةِ نَبِيِّكَ وَ زَوْجَةِ وَصِىِّ نَبِيِّكَ، صَلاةً تَزْلِفُها فَوْقَ زُلْفى عِبادِكَ الْمُكَرَّمِيْنَ مِنْ أَهْلِ السَّماواتِ وَ الْأَرَضِيْنَ.» اقبال/ ص 152. براى او چند زيارتنامه ديگر از امامان نور رسيده، كه در كتاب‏هاى دعا و زيارات آمده است.) و درود بفرست بر فاطمه بتول، همان بانوى پاك و پاك‏منش و پاك‏روش...، همان بانويى كه حقوق او غصب شد، و از ميراث پدرى بازداشته شد، و در فشار بيدادگران دنده‏اش شكست... اما روايات بيانگر برافروختن آتش بر درب خانه فاطمه عليهاالسلام، فشردن آن حضرت ميان در و ديوار، اسقاط جنين او - كه ملازم با شكسته شدن دنده و پهلوى اوست - بسى فراوان است. اين روايات را علماى شيعه و اهل سنّت آورده‏اند. در اين رابطه به كتاب مرحوم شيخ الطّائفه ابوجعفر طوسى در تلخيص شافى بنگريد كه چنين مى‏نويسد: شيعه و علماى شيعه بر اين رويداد غمبار اتفاق نظر دارند كه فاطمه عليهاالسلام، هدف بيداد «عمر» قرار گرفت و او چنان ظالمانه بر شكم دختر پيامبر صلى‏الله‏عليه‏و‏آله زد كه جنين او را - كه محسن ناميده شده بود - ساقط نمود و به شهادت رساند. آرى، روايت بيانگر اين واقعت تلخ، و آوردن هيزم براى به آتش‏كشيدن خانه فاطمه عليهاالسلام كه گروهى از دوستداران اهل بيت در آن پناه جسته بودند، در ميان رهروان مذهب اهل‏بيت عليهم‏السلام مشهور و معروف است... تا مى‏نويسد: البته ما اين روايت را از طريق علماى اهل سنّت از جمله «بلاذرى» آورديم، و روايات علماى شيعه در اين مورد بسيار است و هيچ اختلافى هم در ميان آنان در اين مورد نيست. (تلخيص شافى/ ج 3/ ص 76.) مسعودى، مؤلف كتاب معروف «مروج الذّهب» در كتاب ديگر خودش، به نام «اثبات الوصيّة» چنين مى‏نويسد: پس، طرفداران خليفه به سوى منزل اميرمؤمنان عليه‏السلام روى آوردند و بر آن خانه يورش بردند و با به آتش كشيدن درب خانه، آن حضرت را زورمدارانه از خانه‏اش بيرون آوردند، و سرور بانوان بهشت، فاطمه عليهاالسلامرا ميان در و ديوار فشردند تا فرزندش محسن را سقط نمود... ، ( اثبات الوصيّة/ ص 122.) (عباس عموى پيامبر از اميرمؤمنان پرسيد: چرا عمر از حقوق كارگزارانش، به عنوان ماليات كاست، امّا از حقوق و مزاياى «قُنفذ» چيزى نكاست و آن را به‏طور كامل پرداخت، آن حضرت برگرد خويش نظاره كرد، و در حالى كه جام ديدگانش لبريز از اشك گرديد و فروباريد، در پاسخ او فرمود: «شَكَّرَ لَهُ ضَرْبَةً ضَرَبَها فاطِمَةَ بِالسَّوطِ، فَماتَتْ وَ فِى عَضُدِها أَثَرُهُ كَأَنَّهُ الدُّمْلُج.» پرداخت كامل حقوق «قنفذ» براى قدرشناسى از او به‏خاطر تازيانه‏هاى بيدادى بود كه بر پيكر فاطمه نواخت؛ به‏گونه‏اى كه وقتى دخت محبوب پيامبر جهان را بدرود گفت، اثر آن تازيانه بيداد در بازوى او بسان بازوبند نمايان بود. كتاب سُليم بن قيس/ ص 134.))

 

 

 

 (متن به قلم آیت الله محمد صادق روحانی)

 

 

 

 

یاصاحب الزمان مدد

 

 

 

 

این جمعه نیا امیرشان می آید

آن جمعه نیا وزیرشان می آید

یک عده حساب می کنند آقا جان!

از آمدنت چه گیرشان می آید...!!

 

 

 

 

مصاحبه با استاد نظری منفرد(فاطمه ناموس هستی)

* جایگاه معرفتی و معنوی حضرت زهرا( ‌(سلام الله علیها)در نظر اهل‌بیت چیست؟

در ایام شهادت حضرت زهرا ‌(سلام الله علیها)هستیم و آن را به تمامی مسلمانان جهان و پیشگاه حضرت ولی عصر‌(عجل الله فرجه) و مقام عظمای ولایت و همه ارادتمندان آن حضرت تسلیت می‌گویم و امیدوارم زندگی این بانوی گرامی الگوی همه باشد.

شخصیت فاطمه زهرا ‌(سلام الله علیها) تنها الگوی زنان نیست،‌ بلکه تمامی انسان‌ها می‌توانند از زندگی این بانو الگو بگیرند. درست است که عمر با برکت ایشان کوتاه بود،‌ اما می‌تواند برای جامعه ما نقش کاربردی داشته باشد.

صاحب احتجاج سخنی از امام زمان(عجل الله فرجه) نقل کرده است، که حضرت می‌فرمایند: «فی ابنة رسول الله(صلی الله علیه و اله و سلم)لی اسوة حسنة»؛ برای من در دختر پیامبر(صلی الله علیهما) اسوه حسنه‌ای است. البته باید دانست که منظور حضرت ولی عصر(عجل الله فرجه) در چه بعدی مادر خود را الگو معرفی می‌کنند، تلاش‌ها و فعالیت‌های بی‌وقفه ایشان برای ابقای دین  پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) و حفظ ارزش‌های اسلامی، دفاع از حریم ولایت، صبر ایشان دربرابر تمامی مشکلات، ایراد سخنرانی و حضور در صحنه‌ها، در برابر افرادی که در صدد آسیب زدن به اسلام داشتن از این نوع الگو‌هاست.

جایگاه حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) از نظر اهل‌بیت(سلام الله علیهم) جایگاه والا و خاصی است. وقتی حضرت علی(سلام الله علیه)چاه «بئر ابن ابی نیزر» را احداث کرد، تصمیم گرفتند وقف‌نامه برای آن بنویسند، فرزندان حضرت فاطمه(سلام الله علیها) را متولی وقف‌نامه معرفی کردند. در جنگ صفین و جمل نیز امیرمؤمنان‌(سلام الله علیه) به حسنین‌(سلام الله علیهما) اجازه میدان رفتن نمی‌دادند، زمانی که اصحاب علت را جویا شدند،‌ حضرت  فرمودند که این‌ دو را حفظ کنید، «لئلا یَنقَطِع بِهما نَسل رسول‌الله»برای اینکه نسل رسول‌الله‌(ص) قطع نشود، همچنین امام حسین(سلام الله علیه) در روز عاشورا، رجزی خواندند و برای این که مادرشان حضرت فاطمه(سلام الله علیها)بود، افتخار کردند. اما مهم‌ترین دلیلی که نشان دهنده جایگاه بالای حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) در پیشگاه حضرت علی(سلام الله علیه) است، خطبه‌ای است که امیرمؤمنان در کنار قبر حضرت زهرا، خطاب به پیامبر اسلام‌(صلی الله علیه و اله و سلم) ایراد کردند، در آن خطبه تصریح شده که حضرت فرمودند ای رسول خدا شکیبایی من از فراق محبوبه‌ات کم شد و خویشتن داریم در فراق سرور زنان جهان از بین رفت و...

* یکی از ویژگی‌هایی که خداوند در وجود حضرت فاطمه(سلام الله علیها) قرار داده بود، مقام «عصمت» بود، در این باره توضیح دهید.

مهم‌ترین سخنی که عصمت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)را اثبات می‌کند، آیه مبارکه تطهیر است، بیش از چهل نفر از صحابه رسول‌الله(صلی الله علیه و اله و سلم) بر این سخن تأکید دارند که این آیه درباره حضرت زهرا، حسنین و امیرمؤمنان(سلام الله علیهم)است پس از نزول این آیه، پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم)مقابل خانه حضرت زهرا(سلام الله علیها)می‌آمدند و می‌فرمودند: «السلام علیکم اهلَ‌البیت اِنَّما یُرید الله لِیُذهب عنکم الرِجس اهلَ‌البیت و یُطّهِرکُم تَطهیرا». دلالت آیه تطهیر بر عصمت این  ذوات مقدس، بر اهل فن پوشیده نیست، چون اراده‌ای که در این  آیه است، اراده تشریعی نیست، زیرا اراده تشریعی خداوند برای تطهیر نسبت به همه است، ولی «انّما» که در ابتدای  این آیه  آمده است،‌ حصر اراده خدا را درتطهیر نشان می‌دهد و این غیر از اراده تشریعی است و خداوند آن را به این خانواده عطا کرده‌ است.

* در این خصوص بیشتر توضیح دهید.

همانگونه که گفته شد، عصمت حضرت فاطمه(سلام الله علیها)با مراجعه به قرآن امر ثابتی است؛ حال اگر این آیه هم نبود، عصمت این بانو در روایاتی که میان فریقین عامه و خاصه مسلم و قطعی الصدور از رسول‌الله است، گواه بر این است. در روایت پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم)که فرمودند: «اِن‌الله عَزوجل یَغضبِ بغضب فاطمة و یرضا برضاها»؛: «خداوند با غضب فاطمه خشمگین و با خشنودی او خشنود می‌شود»، دلالت روشنی بر عصمت حضرت ام ابیها(سلام الله علیها) است نشان می‌دهد؛ رفتار این حضرت (سلام الله علیها)همیشه درست و دور از هر گونه اشتباهی بود. پیامبر در درباره ایشان فرمودند: که ایشان «سیدة نساءالعالمین» است؛ حال اگر ایشان دارای مقام عصمت نبود، هیچگاه به این مقام دست نمی‌یافتند. این بانوی گرامی اسلام،‌ در عبادت، عفاف، ارزش‌های دینی، اخلاقی و انسانی، زنی بی‌نظیر و بی‌بدیل است.

* برای حضرت زهرا(سلام الله علیها) لقب‌های زیادی عنوان شده و برخی تا پنجاه لقب شمرده اند، یکی از  این القاب، محدَّثه بودن ایشان است، کمی در این باره توضیح دهید.

واژه محدثه به کسی گفته می‌شود که دیگری  برای او حدیث می‌کند. در روایت آمده است که ملائکه با او حدیث می‌کردند و در حدیث معتبری که در کافی آمده است، پس از رسول خدا(صلی الله علیه و اله و سلم)، شدت حزن و اندوه فاطمه(سلام الله علیها)به دلیل رحلت پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم) به اندازه‌ای شد که خداوند برای تسکین روح ایشان، جبرئیل را بر او ‌فرستاد. «کان یأتیها جبرائیل و یُحدّثِها»؛ یعنی جبرئیل نزد او می‌آمدند با او سخن می‌گفتند.

* ممکن است، عده‌ای بگویند جبرئیل تنها بر پیامبران نازل می‌شد در پاسخ به این پرسش چه باید گفت؟

در پاسخ به آنها باید گفت؛ جبرائیل به خدمت حضرت مریم(سلام الله علیها)نیز می‌آمد و با ایشان هم سخن می‌گفتند. همانگونه که در سوره مریم آمد.«فَتَمثَّل لها بشراً سویاً» از این رو مشخص می‌شود که جبرئیل تنها بر پیامبران نازل نمی‌شد. جبرئیل بر حضرت زهرا(سلام الله علیها) نازل می‌شد و مطالبی را از آینده برای ایشان می‌آرود و حضرت علی‌(سلام الله علیه)آنها را می‌نوشت. این کتاب به عنوان مصحف فاطمه(سلام الله علیها) نام دارد، ائمه اطهار(سلام الله علیهم)نیز گاهی به این کتاب استناد می‌کردند.

* حضرت امام موسی کاظم(سلام الله علیه) در روایتی فرموده‌‌اند «اِنَّ فاطمة علیها السلام صدیقة شهیدة»، برخی با  ایجاد شبهاتی در شهادت حضرت تشکیک می‌کنند در این خصوص اگر صحبتی دارید، بفرمایید.

در آغاز باید گفت؛ سند حدیث درست و قابل اعتماد است. کلمه صدیقه به مقام عصمت ایشان دلالت  دارد،‌ چون  کسی که معصوم نباشد، صدیق نمی‌شود و این واژه ملازم فاطمه زهرا(سلام الله علیها) است درباره کلمه «شهیدة» نیز باید گفت؛  شهید از القاب خداوند است که در قرآن آمده است «انه علی کل شیء شهید» و شاهد هم که اسم فاعل است به پیغمبر نسبت داده شده است « یا اَیها النبیُّ اِنّا ارسلناک شاهداً و مبشراً و نذیراً» که به معنی حاضر است «شهید» را «شهید» می‌گویند، چون حاضر است و در نزد خدا روزی می‌برد. «ولا تحسبن‌الذین قتلوا فی سبیل‌الله  امواتاً بل احیاءٌ عند ربهم یرزقون». اما در  لسان روایات و در عرف و در لغت به کسی که در راه خدا جان خود را از دست بدهد،‌ «شهید» گفته می‌شود؛ این واژه در زبان عربی و در زمان پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) نیز  بود. برای  نمونه شهدای «بئر معونه» کسانی بودند که در زمان پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم) برای تبلیغ رفتند و شهید شدند،‌ شهدای بدر، شهدای احد و... در همان عصر گفته می‌شد که شهدا بدون غسل و کفن دفن می‌شدند. حال مسئله غسل حضرت زهرا(سلام الله علیها)به دست علی(سلام الله علیه)مطرح می‌شود که در این باره باید گفت؛ که غسل و کفن نکردن برای افرادی است که در معرکه جنگ شهید می‌شوند؛ به نظر بنده برای این بود که اگر می‌خواستند شهید را در جبهه جنگ غسل و کفن کنند، امکانات اجازه نمی‌داد تا این کار صورت بگیرد، از همین رو شارع مقدس این حکم را برداشته است، ولی شخصی که در معرکه جنگ زخمی شده بود و پس از آن شهید می‌شد، او را غسل و کفن می‌کردند که او هم شهید واقعی بود؛ چون در راه خدا جان خود را از دست داده بود. حضرت زهرا(سلام الله علیها) هم شهیده است، چون در راه خدا جان خود را داد‌ند و فداکاری و ایثار کردند.

ابی بصیر نقل می‌کند؛ این بانو در اثر دفاع از حریم ولایت و ضرباتی که بر او وارد شد، شهید شد. می‌گوید؛ سبب شهادت این بانو از این بود که «قنفذ» ضربه‌ای با غلاف شمشیر به او زد که سبب سقط شدن حضرت محسن‌(سلام الله علیه)شد و آسیب شدیدی به بازوی دختر پیغمبر وارد کرد و منجر به شهادت او شد.

در کجا به حضرت فاطمه ضربه زدند؟ در خانه‌ای که پیغمبر خدا در مقابل آن می‌ایستادند و سلام می‌کردند  و آیه تطهیر را قرائت می‌نمودند، آنها به این خانه هجوم برده و او را به شهادت رساندند. با این همه توضیحات، به نظر من جای ابهامی برای شهیده بودن حضرت فاطمه زهرا وجود ندارد.

* خطبه‌ای از حضرت صدیقه کبری(سلام الله علیها) بعد از ارتحال پیامبر‌(صلی الله علیه و اله) و در دفاع از حقوق خود نقل شده که در عین فصاحت  و بلاغت، نکاتی را پیرامون توحید، عدالت و فلسفه احکام فرموده‌اند در خصوص محتوای این خطبه توضیح بفرمایید.

خطبه  ایشان به نوعی دایره‌المعارفی برای تمامی مسلمانان است؛ از همان ابتدا که ایشان شروع به قرائت خطبه می‌کند، معجزه‌ای از معجزات خود را نمایان می‌سازند. انسان برای اینکه بتواند به خوبی سخن بگوید؛ باید سالها فن سخنوری را تمرین کرده و آن را بیاموزد تا صحبت خوبی داشته باشد؛ ایشان نه در گذشته سخن گفته و نه در مکتبی درس خوانده بودند, حال آنکه خطبه‌ای که از آغاز تا پایان آن دارای نکات عمیق و دقیق است و در اوج بلاغت و فصاحت است، معجزه‌ای از آن حضرت بود.

در بخشی از این خطبه، حضرت درباره فلسفه احکام سخن می‌گوید: «جعل‌الله الایمان تطهیراً لکم من‌الشرک و الصلاه تنزیهاً لکم عن الکبر و الزکاة تزکیة للنفس و نماء فی‌ الرزق و الصیام تثبیتا للاخلاص و الحج تشییدا للدّین ... و الامر بالمعروف و نهی عن‌المنکر مصلحة للعامه»؛ خدا ایمان را برای این که شما را از شرک نجات دهد،‌ نماز را برای دور داشتن از کبر و غرور، حج را برای محکم کردن دین، روزه را برای بیش‌تر شدن اخلاص و امر به معروف و نهی از منکر را برای سالم سازی مصلحت جامعه قرار داده است.

در ادامه این خطبه حضرت زهرا(سلام الله علیها)بیان می‌دارند که «و امامتنا نظاماً للملة و اماناً من ‌الفُرقة» الهی بودن امامت از سوی خدا تصریح می‌کند تا جامعه و امت اسلامی نظم بگیرد. امام محوریت جامعه است و جلوی پراکندگی را می‌گیرد. اگر مردم امام را تعیین کنند،‌ ممکن است دو‌دستگی به وجود آید، حال اگر خدا،‌ همانگونه که پیامبر(ص) را انتخاب کرده است،‌ امام را تعیین کند،‌ دیگر کسی اعتراض نمی‌کند. با این توصیفات مشخص می‌شود که اسلام سامان نمی‌یابد، مگر در  مسیری که حضرت زهرا(سلام الله علیها) بیان کرده است، قرار گیرد.

* آیا چنین خطبه‌ای، نشان از علم لدنّی ایشان دارد؟

همه می‌دانند که تنها خدا فلسفه اصلی احکام را می‌داند و کسانی که معدن علم خدا هستند به اسرار عبادت آگاه می‌باشند زمانی که مشخص می‌شود، ایشان به فلسفه احکام آگاه است، نشان می‌دهد که دارای علم لدنی بودند.

* در درباره الگو بودن این بانوی گرامی اسلام بگویید.

انسان الگو را برای کارهای روزمره، در زمینه‌های  مختلف قرار می‌دهد که دچار خطا نشود. برای رسیدن به کمالات نیز باید الگویی داشته باشد؛ از همین رو خدا پیامبر(صلی الله علیه و اله و سلم)را بهترین الگوی انسان می‌داند،«لقد کان لکم فی رسول‌الله اسوة‌ حَسنه لمن کان یرجوا الله والیومَ‌ الآخرَ» چون تمامی ویژگی‌ها و ارزش‌های انسانی در او می‌باشد. فاطمه زهرا(سلام الله علیها)نیز آینه تمام نمای رسول اکرم(صلی الله علیه و اله و سلم)است و در روایتی آمده است که : « لوکان حُسن شخصاً وکان فاطمه»؛ اگر می‌شد زیبایی را نشان داد، فاطمه بود. ایشان در هر حال بهترین الگو برای مردان و زنان جامعه بشری است و حضرت مهدی(عجل الله فرجه) نیز دقیقاً به همین دلیل ایشان را الگویی برای خود می‌دانند.

 

خروج یمانی... علامت حتمی ظهور

در نشانه‌هاي ظهور، ويژگي‌هاي پيچيده‌اي دربارة شخصيّت رهبر قيام يماني بيان شده و روايات، در خصوص نام او گوناگون است. در يك سخن، نام او مردّد بين حسن يا حسين آمده12 و در ديگري سعيد ناميده شده و او را «نصر» نيز خوانده‌اند.13 دربارة دليل ناميدن وي به نصر، از رسول اكرم(ص) نقل شده كه زيرا خداوند را ياري مي‌رساند. 

اشاره:                                      
روايات اهل بيت(ع) از پرچم يماني، به عنوان پرچم جهاد مسلّحانه با دشمنان قيام‌كنندة آل محمد(ص)، مهدي موعود(ع) نام برده‌اند. رسول اعظم(ص) در حالي كه يمنيان را مي‌ستود چنين فرمود: «[ايشان] قومي رقيق القلب و با ايمان راسخ‌اند كه «ياري‌كننده» از آنان است؛ [او] با همراهي هفتاد هزار نفر قيام مي‌كند و جانشين من و جانشين وصيّ‌ام را ياري مي‌كند».
مقالة حاضر به معرّفي يماني و دسته‌بندي روايات مربوط به قيام او و بيان اهميت حركت اين شخصيت عصر ظهور مي‌پردازد.

1. اهميت و جايگاه قيام يماني
در رواياتي از امامان معصوم ما، به وقوع نهضتي اسلامي در آخرالزّمان در يمن، قبل از ظهور امام عصر(ع) اشاره شده كه هدف آن، ياري آن حضرت و زمينه‌سازي ظهور مبارك ايشان است. در خصوص بررسي سندي و اعتبار حديثي اين دسته از روايات، طبق نقل نويسندة كتاب «عصر ظهور»1 و بنابر آنچه در روايات مربوط به امام مهدي(ع) آمده است، سند تعدادي از آنها صحيح2 و وقوع اين قيام حتمي است، و امامان اهل بيت(ع) آن را از جملة پنج نشانة قطعي ظهور مهدي موعود(ع) بر شمرده‌اند. در برخي از روايت‌ها پرچم يماني هدايت‌بخش‌ترين پرچم‌ها ياد شده؛ تا آنجا كه بر ضرورت پيوستن و دفاع از آن، بيش از پرچم شرقي ايراني (به رهبري خراساني) تأكيد شده است. آغاز قيام يماني مقارن شورش سفياني ـ اصلي‌ترين دشمن امام مهدي(ع) ـ در ماه رجب قبل از ظهور و محلّ آن صنعا، توصيف شده است. در اينجا به روايات مربوط به قيام يماني و ويژگي‌هاي ذكر شده براي آن دقّت مي‌كنيم.


الف) از نشانه‌هاي حتمي ظهور: امام صادق(ع) در بياني راجع به حتمي بودن علامت قيام يماني براي ظهور امام عصر(ع) فرمودند: «قبل از قيام قائم(ع) وقوع پنج علامت حتمي است: [خروج] يماني، سفياني، صيحة آسماني، كشته شدن نفس زكيّه و فرو رفتن در بيداء»،3 حضرت امام رضا(ع) نيز در خصوص كسي كه ادّعا مي‌كرد، امام زمان(ع) است، فرمودند: «قبل از ظهور، سفياني، يماني، مرواني و شعيب بن صالح خواهند آمد، پس او چگونه چنين ادّعايي مي‌كند؟»4


ب) شكنندة چشم سفياني: در سخني از امام ششم شيعيان نقل شده است كه آن حضرت(ع) ضمن اشاره به جايگاه قيام يماني، از او به عنوان شكنندة چشم سفياني ـ دشمن امام مهدي(ع) ـ ياد مي‌كنند: «سفياني كجا خواهد بود؟ و حال آنكه هنوز شكنندة چشم او از صنعاي يمن خروج نكرده است».5
ج) هم‌زماني با سفياني و خراساني: حضرت رضا(ع) در سخني ديگر، حركت يماني را هم‌زمان با شورش سفياني و خراساني در يك سال، يك ماه و يك روز بيان مي‌كنند و مي‌فرمايند: «خروج سفياني، يماني و خراساني در يك سال، يك ماه و يك روز و ترتيب آنها همچون رشته مهره‌ها پشت سر هم خواهد بود. سختي از هر سو پديد آيد، واي بر كسي كه با آنها مخالفت و دشمني كند».6

 د) هدايت‌بخش‌ترين پرچم‌ها: در ادامة روايت پيشين، امام صادق(ع) مي‌فرمايند: «در ميان درفش‌ها (پرچم‌ها)، هدايت‌گرتر از درفش يماني وجود ندارد، چون درفش حق است و شما را به سوي صاحبتان دعوت مي‌كند».7

 ه‍) تخلف از او، جايز نيست: در روايتي كه ذكر شد، امام صادق(ع) در ادامة سخن بيان مي‌فرمايند كه، «وقتي يماني قيام مي‌كند، فروش اسلحه به مردم حرام است. پس به سوي او بشتابيد كه درفش او درفش هدايت است. بر هيچ مسلماني سرپيچي از او جايز نيست و اگر كسي چنين كند، اهل آتش است، زيرا او مردم را به حق دعوت مي‌كند».8

 و) يماني، پيرو علي(ع): از هشام بن حكم نقل شده است كه چون «طالب حق» خروج كرد، به امام صادق(ع) گفته شد: آيا اميدواريد اين شخص يماني باشد؟ حضرت فرمودند: «خير، يماني پيرو علي(ع) است، در حالي كه اين شخص از آن حضرت بيزاري مي‌جويد».9 نويسندة كتاب «الفجر المقدس و ارهاصات اليوم الموعود»10 يماني را از فرزندان زيدبن علي الحسين(ع) دانسته است.

112. نام و نسب يماني
در نشانه‌هاي ظهور، ويژگي‌هاي پيچيده‌اي دربارة شخصيّت رهبر قيام يماني بيان شده و روايات، در خصوص نام او گوناگون است. در يك سخن، نام او مردّد بين حسن يا حسين آمده12 و در ديگري سعيد ناميده شده و او را «نصر» نيز خوانده‌اند.13 دربارة دليل ناميدن وي به نصر، از رسول اكرم(ص) نقل شده كه زيرا خداوند را ياري مي‌رساند.14 چنان‌كه در روايات نخستين اين نوشتار، عنوان «منصور» براي او انتخاب شده بود كه به سبب ياري رساني‌اش نسبت به قيام امام عصر(ع) بود.15 همچنين در رواياتي ديگر به نقل از عبدالله بن عمرو بن عاص از رسول خدا(ص) آمده است كه پدر وي، قريشي است. در كتاب «فتن» ابن حماد آمده است: «اي اهل يمن، مي‌گويند كه منصور از شماست. سوگند به كسي كه جانم در دست اوست، پدرش قريشي است و اگر بخواهم (قصد كنم) كه نسب او را تا دورترين جدّش نام ببرم، چنين كنم».16 از اين روايت برمي‌آيد كه «منصور» صرفاً كنية يماني است، نه نام او. به نقل نويسندة كتاب «رايات الهدي و الضّلال في عصر الظّهور» دلايلي قطعي در دست است كه ثابت مي‌كند، رهبر يماني از اهل بيت(ع) و خصوصاً از نسل امام حسين(ع) است.17

3. مختصّات قيام يماني
الف) زمان و محلّ آغاز قيام: در جمع‌بندي روايات يماني، بايد بگوييم كه دو دسته روايت در زمينة حركت وي وجود دارد به گونه‌اي كه زمان مشترك آن، قبل از خروج سفياني است. دستة نخست اين روايات، قيام وي را قبل از سفياني مي‌داند و دستة دوم، به قيام وي همراه با امام مهدي(ع) تصريح دارد؛ چنان‌كه مي‌فرمايد: «... آن پرچم حقّي است زيرا به جانب صاحبتان فرا مي‌خواند».18 از اين نكته آشكار مي‌شود كه قيام وي هم‌زمان با ظهور صاحب‌الامر(ع) است و مردم را به ياري آن حضرت فرا مي‌خواند.

در خصوص موقعيّت جغرافيايي قيام يماني، به شهرهايي هم‌چون: صنعا، عدن، كنده و منطقة ابين اشاره رفته است؛ البته روايات صنعا مستفيض بوده، از طريق شيعه و سنّي نقل شده است.19 گفته مي‌شود شايد منظور از نام‌هاي مختلف براي نقطة آغازين قيام، همانا تحديد پايتخت قيام باشد چنان‌كه از ايران نيز با نام‌هايي همچون خراسان، قم، طالقان و... ياد شده است، امّا بيشتر اين روايات بر خراسان و قم متمركز است.

ب) رنگ و نشان پرچم يماني: همان‌طور كه مي‌دانيم، در روايات مربوط به حركت‌هاي سياسي ـ نظامي
عصر ظهور، نشانه‌هاي رايات و پرچم‌هاي هر حركت بيان شده تا مؤمنان بتوانند در برخورد با اين قيام‌ها و رهبران آنها دچار اشتباه نشوند و در آن وقت و شرايط بسيار حساس تشخيص صحيح لازم را بدهند. به عنوان نمونه، رنگ پرچم قيام‌كنندة ايراني (خراساني) «سياه» گفته شده است.
در خصوص پرچم نهضت يماني، از امام صادق(ع) نقل شده است: «يماني از يمن با پرچم‌هاي سفيد خروج مي‌كند».20 امام علي(ع) نيز فرمودند: «[سفياني] لشكري را به مدينه مي‌فرستد... در آن هنگام، مهدي و سپيدنشان از مدينه به مكه مي‌گريزند».21 كه بنا بر روايت پيشين، گويا منظور از سپيدنشان همان يماني است. همچنين در خصوص يماني، در روايت ديگري از سطيح كاهن چنين نقل شده است كه، فرمانروايي كه مانند پنبه سفيد است، به نام حسن يا حسين از صنعاي يمن قيام مي‌كند22 كه با توجه به آنچه از صاحب اين نام و قيام‌كنندة يماني گفتيم، اين شخص بايد همان يماني موعود باشد.

ج) اهداف و مراحل قيام يماني: قيام يماني به چند مرحله قابل تقسيم است. اين مراحل عبارتند از:

1. اعلام همبستگي و هم‌پيماني نظامي با قيام خراساني: كه در ادامه از اين موضوع سخن خواهيم گفت.
2. دعوت و فراخوان يماني به سوي مذهب حقّة اهل‌بيت پيامبر(ص): در روايتي صحيح از امام صادق(ع) نقل شده است كه فرمودند: «هنگامي كه يماني قيام كرد، به سوي او برخيز و بر هيچ مسلماني جايز نيست كه با او به مقابله برخيزد؛ زيرا هر كس چنان كند، از اهل دوزخ باشد زيرا او به حق و راهي مستقيم فرا مي‌خواند».23 منظور از دعوت به حق در سخنان اهل بيت(ع)، دعوت به امامت است.

قيام يماني از اين نظر با نهضت خراساني كه امام علي(ع) آن را وصف نموده، مشترك است. آن حضرت(ع) دربارة خراساني مي‌فرمايند: «به حقيقت، براي آل محمّد(ص) در طالقان گنجي است كه خداوند آن را هر وقت كه بخواهد آشكار مي‌نمايد: [آنان] راهياني به سوي حق[اند] كه به دين خدا فرا مي‌خوانند».24 همچنان‌كه امام كاظم(ع) فرموده است: «مردي از اهل قم قيام مي‌كند و مردم را به سوي حق فرامي‌خواند...».25

3. ياري رساندن به انقلاب امام مهدي(ع) و فراخواندن به بيعت آن حضرت: اين هدف از اهداف قيام يماني پيش از اين نيز بيان شد كه، پرچم يماني از جمله پرچم‌هاي ياوران امام مهدي(ع) است.

د) هم‌پيماني يماني و خراساني: در روايات مربوطه به قيام يماني، به هم‌پيمان شدن وي با خراساني و ياري به او در برابر دشمنانش اشاراتي رفته است. مانند اين روايات: «و خداوند عزّوجلّ براي او ـ يعني امام مهدي(ع)ـ خراسان را مي‌گشايد و اهل يمن از او اطاعت مي‌كنند».26 امام رضا(ع) نيز در سخني اشاره به هم‌پيماني آن دو مي‌كنند، آنجا كه دربارة نشانه‌هاي نزديك به فرج از آن حضرت پرسيدند و ايشان فرمودند: «آيا به اجمال مي‌خواهي يا اكثار»؟ آن مرد مي‌گويد: بلكه اجمال بفرماييد، پس امام فرمودند: «هرگاه كه پرچم قيس را در مصر و پرچم كندي [يعني يماني] را در خراسان درك كردي».27

همچنين در بيان امير مؤمنان(ع) دربارة خصوصيات مشترك يماني و خراساني در جنگ دمشق و آزادسازي آن از سيطرة سفياني چنين آمده است: «و [سفياني] به روش ستمكاران نخستين عمل مي‌كند و خداوند از آسمان بر عملش خشم مي‌گيرد، آنگاه جواني را از مشرق كه به اهل بيت پيامبر(ص) فرامي‌خواند، عليه او برمي‌انگيزاند. اينان اصحاب پرچم‌هاي سياه هستند. خداوند به ايشان عزت اعطا و پيروزي را برايشان نازل مي‌فرمايد، پس احدي با ايشان به نبرد نمي‌پردازد مگر اينكه او را شكست مي‌دهند و سپاه قحطاني [يمني] به حركت درمي‌آيد... و جوان يمني در پي نابود كردن حمّاز جزيره [سفياني] است تا آنكه در دمشق فرود مي‌آيند و آن را [در مدّت زماني] سريع‌تر از دريا فتح مي‌كنند».28 و اين حديث در مقام توصيف رويارويي نظامي در مرزهاي سوريه بين خراساني و سفياني است كه پس از سپاه يماني تحت فرماندهي او براي ياري رساندن به خراساني وارد ميدان نبرد مي‌شوند.

و آخر سخن اينكه به هر روي، اشارات و تصريحات موجود در كلام حكيمانة امامان هدايت(ع)، «ساسـة العباد» شيعيان را، به ويژه ساكنان سرزمين‌هاي درگير، از جمله مناطق استراتژيكي همچون يمن و ايران را به تكاليف حسّاس و سرنوشت سازشان در سال‌هاي منتهي به ظهور مقدّس امام(ع) در شناخت حركت‌ها و رهبران آنها و اقدام به موقع بيش از پيش توجّه مي‌دهد؛ باشد كه متوجّه گرديم.

ه‍) پيوستن يماني به امام مهدي(ع): يماني، چند ماه پس از قيام و نهضت خود در يمن، سرانجام به سرزمين حجاز مي‌رود و پس از آشكار شدن امام مهدي(ع) در ميان گروه اندك ياران خويش در مدينه، در كنار آن بزرگوار قرار مي‌گيرد.

و) حركت يماني به همراه امام مهدي(ع) از مدينه: پس از آنكه سفياني، لشكر خود را براي دستگيري امام مهدي(ع) به مدينه مي‌فرستد، يماني همراه با امام زمان(ع) به مكه مي‌رود. چنانكه در روايت اميرالمؤمنين(ع) نيز آمده است: «سپاهي به مدينه فرستاده مي شود. پس هر كس از آل محمد(ص) را كه توانستند، مي‌گيرند و مردان و زنان از بني‌هاشم كشته مي‌شوند. در آن هنگام، مهدي و سپيدنشان از مدينه به مكه مي‌گريزند. پس گروهي در جستجوي آن دو فرستاده مي‌شوند، در حالي كه آن دو به حرم خدا و امنيت او رسيده‌اند».29
از ارطاط نيز نقل شده است: «سپس مهدي و منصور از مدينه در حال فرار خارج مي‌شوند و سفياني گروهي را براي گرفتن آن دو مي‌فرستد. پس هنگامي كه مهدي و منصور به مكه رسيدند، لشكريان سفياني در بيداء فرود مي‌آيند و در زمين فرو مي‌روند. سپس مهدي(ع) خارج مي‌شود تا آنكه از مدينه عبور كند».30

ز) فرجام قيام يماني
گفتيم كه نقطة مقابل يماني، دشمن سرسخت امام مهدي(ع) يعني سفياني است كه يماني با وي درگير مي‌شود. در مجموعة روايات اهل بيت(ع) خبري مبني بر شكست يماني به ما نرسيده است. البته در «الفتن» ابن حمّاد از خروج كنندة ديگري از يمن نيز نام برده شده است كه مردم را مانند كشتار عصر جاهليت مي‌كشد و رنگ پرچمش زرد است. او نيز با سفياني درگير و در نهايت مغلوب مي‌شود.31 اما با توجه به نوع اعتقاد و روش بر حقّ يماني موعود و رنگ متفاوت پرچم او با فرد ياد شده، حكم به تفاوت حركت اين دو شخص داده شده و گفته شده شايد وي قحطاني، قيام‌كنندة ظالمي كه از سفياني شكست مي‌خورد و به دست يماني موعود كشته مي‌شود، باشد.

در خصوص فرجام قيام يماني موعود، كه از او با صفت منصور ياد شده، در رواياتي از امام صادق(ع) نقل شده است: «سفياني با هر كسي كه با او درگير شود، چيره مي‌شود مگر يماني. ... سپس يماني را هدف قرار مي‌دهد. پس يماني براي دفع شرّ او به پا مي‌خيزد و سفياني در پي جنگ‌هاي فراوان و درگيري‌هاي سخت شكست مي‌خورد و يماني او را دنبال مي‌كند. در نتيجه، جنگ‌ها و شكست‌هاي سفياني زياد مي‌شود. پس يماني، سفياني و پسرش را كنار رود «لوّ» در ميان اسيران مي‌يابد و آن دو را تكّه تكّه مي‌كند».32

ابوذر ياسري        ماهنامه موعود شماره 108  

پي‌نوشت‌ها:

1. نک: عصر ظهور، ترجمة مهدي حقّي، ص 149.
2. سند صحيح، سندي است که تمام راويان آن مورد وثوق‌اند.
3. شيخ طوسي، الغيبـة، ص267؛ كمال‌الدّين صدوق، ص649؛ ارشاد مفيد، ج2، ص279؛ طبرسي، إعلام الوري، ص426.
4. بحارالانوار، ج 52، ص 233.
5. معجم احاديث الامام المهدي(ع)، ج3، ص478، به نقل از: شيخ محمّد جواد خراساني، مهدي منتظر، ص257.
6.كتاب الغيبـة، نعماني، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232؛ إعلام الوري، ص429.
7. بشارة الاسلام، ص 93 به نقل از: كتاب الغيبـة نعماني.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 52، ص 75.
10. اين كتاب با عنوان «شش ماه پاياني» توسّط انتشارات موعود عصر(عج) به فارسي برگردانده شده است.
11. مجتبي الساده، شش ماه پاياني، ترجمة محمود مطهري‌نيا، ص89.
12. بحارالانوار، ج 52، ص 162.
13. کنز العمّال، ص 11، ح 31442 به نقل از ابن عساکر.
14. همان.
15. كتاب الغيبـة نعماني، ص 39.
16. ابن حمّاد، الفتن، ص 237.
17. الفتلاوي، مهدي، رايات الهدي و الضلال في عصر الظهور، ص 100.
18. كتاب الغيبـة نعماني، ص171؛ بحارالانوار، ج52، ص232.
19. رايات الهدي و الضّلال في عصر الظّهور، ص101.
20. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.
21. ابن حماد، الفتن، ص 223، جزء 5، ح 877.
22. بحارالانوار، ج 51، ص 163، ب 11.
23. ر.ك: كتاب الغيبـة، نعماني، ص 171، بحارالأنوار، ج 52، ص 232.
24. ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج7، ص48.
25. بحارالانوار، ج60، ص216.
26. يوسف شافعي، عقدالدّرر، ص90.
27. إعلام الوري، ص429.
28. متّقي هندي، كنزالعمال، ص14، ح3968.
29. ابن حماد، همان.
30. همان، ص 212، جزء 4، ح 850.
31. همان، ص 199، جزء 4، ح 809.
32. مختصر اثبات الرجعـة، ح 16؛ به نقل از مجلة تراثنا، سال 2، ش 4، صص 454ـ455.

 

شعر زيبایي از «اقبال لاهوری»

 

 

 

شعر زيبایي از «اقبال لاهوری»

درباره حضرت فاطمه  الزهرا (سلام الله علیها)

 

 



مریم از یك نسبت عیسى عزیز***از سه نسبت حضرت زهرا،عزیز
نور چشم رحمه للعالمین  ***  آن امام اولین و آخرین
آنكه جان در پیكر گیتى  دمید ***  روزگار تازه آیین آفرید
بانوى آن تاجدار اهل أتى  ***  مرتضى مشكل گشا، شیرخدا
پادشاه و كلبه اى ایوان او  ***  یك حسام و یك زره سامان او
مادر آن مركز پرگار عشق  ***  مادر آن كاروان سالار عشق
آن یكى شمع شبستان حرم  ***  حافظ جمعیت خیر الامم
تا نشیند آتش پیكار و كین  ***  پشت پا زد بر سر تاج نگین
در نواى زندگى سوز از حسین***  اهل حق حرّیت آموز از حسین

سیرت فرزندها از امّهات  ***  جوهر صدق و صفا از امّهات
مزرع تسلیم را حاصل بتول  ***  مادران را اسوه كامل بتول
بهر محتاجى دلش آنگونه سوخت  ***  با یهودى چادر خود را فروخت
نورى و هم آتشى فرمانبرش  ***  كه رضایش در رضاى شوهرش
آن ادب پرورده ى صبر و رضا  ***  آسیاگردان و لب قرآن سرا
گریه هاى او ز بالین بى‌نیاز  ***  گوهر افشاندى بدامان نماز
اشك او برچید جبرئیل از زمین  ***  همچو شبنم ریخت بر عرش برین
رشته ى آیین حق زنجیر پاست  ***  پاس فرمان جناب مصطفى است
ورنه گرد تربتش گردیدمى  ***  سجده ها بر خاك او پاشیدمى

 

 

 

یا ام البنین

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

یا ام الفضایل... اغیثینی

یا ام البنین... اشفعی

 

 

 

بمناسبت شام غریبان

قهرمان ادب،مادر شجعان عرب ، روضه خوان مهتاب شب ، شرمنده اطفال تشنه لب ،

دلباخته ماه علقمه ، کنیزه فاطمه ،

قبله روح الامین،آسمان اهل زمین،بانوی حزین ، حضرت فاطمه ام البنین(علیهاسلام الله)

در کلبه احزان حسن جانی های عالم

 جهت عرض تسلیت به حضور صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)

و عموی نازنینش ابالفضل العباس(سلام الله علیه)

گردهم خواهیم آمد.

 

 

 

سخنران: شیخ مجید دربندی

مداحی:برادران موسی علی نژاد – علیرضا مسن آبادی

زمان:شب جمعه ۶/۳/۸۹    ساعت ۲۱:۳۰

مکان:حسینیه حسن جان(علیهما سلام)

 

 

 

 

 

سلام بر آن نامادری که همه مادران فدایش!

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

اشاره ای و نگاه دوباره ای!

.

.

.

 

عقيل، پس از معرفى فاطمه كلابيه بنت حزام مشهور به ام البنين(سلام الله علیها) به امیر المونین علیه السلام ،گفت: در بين عرب خاندانى شجاعتر از خانواده وى سراغ ندارم.

اين مادر ، پسرانش عباس، جعفر، عبد الله و عثمان را چنان تربيت كرد كه همه شيفته برادران بزرگوارشان حضرت امام حسن و امام حسين عليهمالسلام بودند.

این مادر شهیدان با فرزندان عزیز حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها)مادرانه تر ، دلسوزانه ترو عاشقانه تر از فرزندان خود رفتار نمود و عمر خود را وقف خدمت به آنها كرد تا ذره‌اي كمبود مادر را در زندگي خود احساس نكنند...

 امام باقر(سلام الله علیه)میفرماید:بی بی ام البنین علیها سلام به قبرستان بقیع می رفت و آن قدر جانسوز مرثیه میخواند که مروان با آن قساوت قلب گریه میکرد

حضرت ام البنين (سلام الله علیها)در واقعه كربلا حضور نداشت،هنگامى كه بشير به مدينه بازگشت و ام البنين را ملاقات كرد، خواست تا خبر شهادت فرزندانش را به وى دهد ام البنين گفت: « رگ قلبم راپاره كردى ! بچه ‏هايم و آنچه زير آسمان است فداى ابا عبد الله عليه السلام، از حسين برايم بگو ...!»

حضرت ام البنين(سلام الله علیها) (متوفى سال ۷۰ ه)  براى عزادارى هر روز همراه نوه ‏اش عبيد الله (فرزند عباس عليه السلام) به بقيع میرفت و نوحه می ‏خواند و می ‏گريست .

.

.

.

 

 

یاکاشف الکرب عن وجه الحسین اکشف کربی بحق اخیک الحسین علیه السلام 

 

 

 

 

 

روضه حضرت ام البنین:دست هایت...!!

 

 

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

کل شیء هالک الا وجهه

شهادت ام الفضایل ، بانوی ادب آفرین، حضرت ام بی بنین، فاطمه کلابیه (علیها آلاف السلام) بر حضرت صاحب الامر تسلیت باد.  دلنو شته زیر به قلم برادر حسین قدیانی  ، عرض ارادتی به آستانه بی زائر کنیز فاطمه شهیده است.         التماس دعا

 

 

 

دستهایت...!    (حسین قدیانی)

 

 

 

 

بیا عباس بنشین کنارم می خواهم برایت روضه مادر بخوانم.

مادرت فاطمه کلابیه تا چند روز دیگر به شهادت خواهد رسید.

 فاطمیه بی فاطمه کلابیه لطفی ندارد.

 دیگر شهیده راه ولایت مادر توست؛ علم که از دست تو افتاد پهلوی مادرت شکست.

باورش نمی شد.

او تو را شیر بچه حیدر کرار پرورش داده بود و وقتی بچه بودی به قد و بالایت نگاه می کرد و برایت اسفند دود می کرد که چه پهلوانی.

دست هایت،

 دست هایت را در دست می گرفت و

گاهی دور از چشم حسنین بوسه ای نثار دستان تو می کرد.

دست هایت،

 دست هایت را گاهی می گذاشت در دست حسین و به تو می گفت:

«حق نداری حسین را برادر صدا کنی. حسین مولای توست و فرقش با تو این است که تو فرزند منی اما حسین پسر فاطمه است.»

دست هایت،

دست هایت را گاهی به زینب نشان می داد و خواهرت زینب لذت می برد که برادرش چنین دستان پر توانی دارد.

زینب در دلش می گفت:

«با این دو دست رعنا عاشورا غمی نیست...!»

دست هایت،

دست هایت را گاه به علی نشان می داد و اشک مولا را در می آورد.

دست هایت،

...دست هایت،

 دست هایت…

***

نه!!

 ام البنین باورش نمی شد علم از دست تو بیافتد.

 کار کرده بود روی این دست ها از همان بچگی و به دستانت علم می داد بزرگتر از قد رشیدت و تو علم را می چرخاندی در آسمان و جوانان بنی هاشم به افتخارت صلوات می فرستادند.

گاهی می نشست کنار خانه علی و از دور قد و بالایت را نگاه می کرد و می دید که شانه هایت سر به آسمان ساییده اند.

بیا عباس بنشین کنارم می خواهم برایت روضه مادر بخوانم.

قبرستان بقیع بهشت زهراست و قبر مادرت فاطمه کلابیه بی چراغ است.

بال یاکریم را بسته اند و نمی گذارند دور مزار مادرت پرواز کند.

از حرم خبری نیست.

اینجا اشک را ممنوع کرده اند.

 روضه را هم.

باید از دور فاتحه بخوانیم.

همان کاری که مادرت با “کف العباس” می کرد.

دست هایت، غصه این دو دست بریده هنوز برای ام البنین تازگی دارد؛

یعنی خدا چکار دارد با دستهایت؟!

***

برایت لباس دوخته بود؛

 به آستین که رسید فهمید قطیع الیمین شده ای.

این پیرهن الان بر تن امام زمان است…

 

 

 

 

 

 

 

مصاحبه با هنرمند متعهد رضا برجی


 

 

 

 

 

"رضا برجي"را از زمان نسل كشي بوسني مي شناسم.او هنوز هم با همان روحيه وروحيه زمان دفاع مقدس است.آدم دنيا ديده اي هم هست . مناطق بحراني دنيا را به چشم خود ديده وبه جاهايي كه امواج انقلاب اسلام يرسيده رفته است وعظمت انقلاب ومحصولات معنوي وفرهنگي صادر شده آن به اقصا نقاط دنيا را به چشم خود ديده است.خودش مي گويد: خدا توفيق داده در 14 جنگ شركت كرده ام.هيچ خبرنگاري در دنيا نتوانسته در 14 جنگ حضور داشته باشد. «مچ وي» خيرنگار و عكاس آمريكايي توانسته تنها در 6 جنگ حضور داشته باشد. در طول اين 3 دهه از بين تمام جنگ هاي اتفاق افتاده در دنيا (كوزوو- جنگ 33 روزه – قره باغ و كشمير و...)مستندي در مورد جنگ 33 روزه ساخته ام كه 3 تا جايزه گرفته و خرداد ماه براي شركت در جشنوارۀ سائوپائولو فرستاده مي شود. در داخل نيز در 3- 4 جشنواره پخش شده است و دو جايزه نيز در داخل گرفته ، يكي نشان نقره اي سينما حقيقت و ديگري جايزۀ ويژۀ هيأت داوران جشنوارۀ مقاومت مي باشد

. برجي : من 45درصد جانبازي دارم و 2 بار هم  شيميايي شدم .5 سال با شهيد آويني از روايت فتح شروع كردم. كارم را اول با عكاسي شروع كردم در نشريۀ سيد الشهداء و تا سال  62 و 63  تقريباً بصورت حرفه اي اين كار را انجام مي دادم . تا سال 65 وارد روايت فتح شدم و تا شهادت شهيد آويني با آقا مرتضي و اگر خدا قبول كند جزو شاگردان ايشان بودم و به صلاحديد ايشان و با دستور ايشان سراغ سينماي داستاني رفتم . سال 68 يك كار انجام دادم كه يك كار داستاني نيمه بلند بود. بعد از آن آقا مرتضي بنده را از ادامۀ كار نهي كردند. امروز مي فهمم كه نهي ايشان چه چيزي براي من داشته است. چند تا جنگ بوده كه فقط من رفتم و در آن حضور داشتم و اگر نمي رفتم از اين جنگ ها هيچ چيزي نداشتيم مثل سومالي ، كشمير و تاجيكستان و چچن و كوزوو. در اين جنگ ها تيمي همراه بنده بودند ، درچچن و سودان و سومالي تنهايي رفتم و بقيۀ آن را به همراه تيم بودم. ما تنها خبرنگاراني بوديم كه وقتي بغداد سقوط كرد در آنجا بوديم.

فاش نيوز : شما گروهي كار مي كنيد؟

برجي : الآن در يك مجموعه هستيم به اسم گروه ميثاق.حدود سه سالي است كه بصورت جدي و حرفه اي شروع كرديم به كار ساختن فيلم هاي مستند . قبل از آن بيشتر كار فرهنگي مي كرديم. يكي از كارهايي كه ساختيم  و خيلي هم صدا كرد ، كاري بود كه در جشوارۀ فيلم هاي ضد آمريكايي آمريكاي لاتين حضور داشت و در ايران هم در جشنوارۀ سه سال پيش شركت كرد ، در جشنوارۀ فجر ، اين بخش مستند سينماي آمريكاي جنوبي  جزء پر بيننده ترين بخش هاي خارجي اين جشنواره بود. در اين جشنواره آقاي" صفار هرندي" نيز حضور د اشتند  و استقبال مردم را از نزديك مشاهده كردند.براي خود ما هم خيلي باعث تعجب شده بود كه از آمريكاي لاتين ، جشنوارۀ مستند ، اين همه تماشاچي داشته باشد. خب اين جزء اولين كارهايي بود كه بچه ها انجام دادند. كارهايي كه ساخته مي شد توسط بچه ها عمدتاً در حوزۀ كشورهاي آمريكاي جنوبي بود.2 – 3 كتاب در ارتباط با مستند آمريكاي جنوبي كار شد وچند ميهمان نيز در اين خصوص دعوت كرديم از جمله دختر و پسر «چه گوارا» كه به ايران آمدند و مراسم خوبي برگزار شد. الآن يكي از بچه هاي تيم در كشمير هند است. گفتيم بعد از 10 – 12 سال حوزۀ فعاليت را به سمت كشمير ببريم ، الآن سالي يك كار مي توانيم داشته باشيم در حالي كه قبلاً 2 – 3  طرح را مي توانستيم انجام دهيم و الآن دو سالي است كه اين طرح ها باز است و به سرانجام نرسيده است.

فاش نيوز : از انجام اين كارها به دنبال چه چيزي هستيد ؟

برجي‌ : از اين جنگ ها ؟فاش نيوز : بلهبرجي : اين جنگ هايي كه من رفتم يك طرفش مسلمانان بودند . اما به برخي جا ها نيز رفتم كه البته زياد ارتباطي به من نداشت ، نه اينكه اصلاً به من ربطي نداشته باشد ، آنجا هم بالأخره يك جاهايي دارد مظلوم واقع مي شود و يك جاهايي نيز ظلم مي كنند. در يك روستا آنها حمله مي كنند و قتل عام مي كنند و در يك روستا آنها مورد حمله واقع مي شوند و قتل عام مي شوند. اما در جنگي مثل تاجيكستان (جنگ داخلي تاجيكستان) مجاهدين تاجيك هيچ وقت دست به جنايت نزدند يا در جنگ قره باغ ، مسلمانان هيچ وقت دست به جنايت نزدند ، در كوزوو هم مسلمانان كوزوويي هيچ وقت برعليه روستاي صرب ها دست به جنايت نزدند يا در لبنان حزب الله هيچ وقت در جنگ دست به جنايت نزد. بنده در جنگ 33 روزه حضور داشتم و فيلمي نيز ساختم كه درابتداي اين فيلم مظلوميت مسلمانان را كاملاً به تصوير كشيده ايم. معصوميت و مظلوميت اين مردم را داريم مي بينيم و در مراحل بعدي، قدرت حزب الله و قدرت برنامه ريزي و قدرت بازدارندگي را مي بينيم.

فاش نيوز‌‌‌ : شما در مناطق عملياتي جنگ 33روزه هم بوديد ؟

برجي : در اين مناطق خيلي سخت مي گذاشتند برويم. ولي چرا. اسرائيلي ها مي گفتند ما كمتر نيروهاي حزب الله را مي ديديم و بيشتر موشك ها بودند كه به جاي نيروي حزب الله عمل مي كردند.

 فاش نيوز : جاي مشخصي نداشتند ؟

برجي : اصلاً. جنگ لبنان يك جنگ خاكريزي نبود، بجز آن مدتي كه در مارون الرأس داشتند مقاومت مي كردند كه آن هم خاكريز نبود. يك منطقه اي بود كه نيروهاي اسرائيل مي خواستند وارد شوند و بيايند بالا وقله را بگيرند ولي نتوانستند. از جاهاي مختلف بچه ها آنها را مي زدند آن هم در مقابل گردان گولاني. گردان گولاني گرداني است كه شوروي سابق 75 تا از اين نوع نيرو داشت و دارد ، آمريكايي ها الان 250 تا دارند ، اسرائيلي ها دو تا 850 نفر دارند به اسم گردان گولاني. اينها به مدت سه هفته به مارون الرأس مي زدند كه آنجا را بگيرند ولي نمي توانستند. نمايندۀ پارلمان اسرائيل حدود يك ماه بعد از جنگ در پارلمان اسرائيل مي گويد "من يك رازي را مي خواهم فاش كنم ، ما چندين ميليارد دلار خرج گردان گولاني كرديم.اين دو تا گردان كه هركدام 850 نفر بودند و به مارون الرأس زدند با كمك گردان هاي ديگري از ارتش و نيروهاي مردمي شان كه آنها همه ارتشي بودند ، از بقال و راننده اتوبوس و... در اسرائيل غير نظامي وجود ندارد يعني كسي نمي تواند بگويد من غير نظامي هستم چون اينها وظيفه دارند تا 60 سالگي هر وقت جنگ اتفاق مي افتد خودشان را سريع معرفي كنند و سازماندهي شوند . جنگ هر چقدر كه ادامه پيدا كند به طور مداوم نيروهاي جديد را فرا مي خوانند. چيزي كه مي خواهم فاش كنم اين است كه طي سه هفته اي كه به مارون الرأس حمله كرده بودند  فقط 50 نفر بودند كه از اين منطقه دفاع مي كردند و اين يك فاجعه است." سيد حسن نصرالله يك هفته بعد در مصاحبه اي گفت :من هم مي خواهم يك چيزي را فاش كنم و آن اين است كه تعداد اين افراد 50 نفر نبود و كتر از 50 نفر بودند ولي آنچه كه بعداً اعلام شد  حدود 27 – 28 نفر بود. نيروي عجيب ايمان بود كه يك چنين حماسه اي را موجب شد. روز چهارم يا پنجم جنگ بود كه آقا فرمودند جوشن بخوانيد و به بچه هاي حزب الله بگوئيد جوشن بخوانند و اين يك روحيۀ عجيب بود كه يكباره تجديد شد. اين را كسي دارد مي گويد كه 14 جنگ را ديده . در پايان جنگ ايران و عراق وقتي كه قطعنامه پذيرفته شد  عراقي ها دوباره جلو آمدند و جادۀ اهواز خرمشهر را گرفتند و دوباره به روز اول جنگ بازگشتيم.امام (ره) فرمودند كه به بچه هايي كه در شلمچه بودند بگوئيد امروز تمام ايمان در مقابل كفر واقع شده است. من مي توانم بگويم بعد از اين پيام هر نفر از ما به راحتي مي توانستيم با صد نفر بجنگيم. قبل از آن بدون استثنا همگي مي گفتيم كه همه قتل عام مي شويم و همه شهيد مي شويم و وصيت نامه ها را نوشته بوديم.من يادم هست كه شروع كرديم به پاره كردن وصيت نامه ، از جمله خودم. همان نيرويي كه داشت وصيت مي نوشت كه ديگر كارم تمام است همان نيرو درآخر جنگ چنان حماسه اي آفريد  كه چون به پايان جنگ برخورد ، اين حماسه به دست فراموشي سپرده شد. بعد از اين پيام امام پيام آقا در جنگ 33 روزه كه فرمودند به بچه هاي حزب اللهي بگوئيد كه جوشن بخوانند ، به يكباره به اين بچه ها انگار يك نيروي مافوق طبيعي تزريق شد. جوري كه هر كدام از آنها مي توانستند با 100 نفر بجنگند. ببينيد در طول تاريخ جنگ هاي اعراب و اسرائيل هميشه يك كشتۀ اسرائيلي ، در مقابل 60 كشتۀ اعراب بوده است و در اين جنگ به جايي رسيد كه 2 كشتۀ حزب الله در مقابل 5 كشتۀ اسرائيلي قرار گرفت يعني هر نفر درمقابل 5/2 نفر و اين اولين بار بود كه در جنگ يك چنين اتفاقي  افتاد كه براي ما غير قابل تصور است. عراقي ها در طول جنگ 13 هزار سورتي پرواز داشتند يعني 13 هزار منطقه را با هواپيما بمباران كردند. در طول 8 سال جنگ در يك مرز هزار و چند كيلومتري .اسرائيلي ها در 33 روز يك منطقه اي كه يك مقدار از استان كرمان ما بزرگتراست، يك چهارم اين منطقه را 14 هزار سورتي پرواز انجام دادند. بعد ببينيد بمبي كه آن موقع عراقي ها مي انداختند نهايتا" بمب هاي 500 كيلويي بود يا هزار كيلويي ، اما بمبي كه اينها مي انداختند كمترين آن 5 تني بود. بمب هاي هوشمند ي كه آمريكايي ها در اختيار اسرائيل قرار دادند . يك هفته بعد از جنگ مجموعۀ انفجارها 27 تني بود. بعد يادمان باشد مواد منفجره اي كه اينها به كار مي بردند يك به سه بود يعني يك پوند از اين مواد منفجره برابري مي كند با 3 پوند تي ان تي. يعني اگر يك بمب 5 تني از اين نوع ، منفجر مي شود يعني در اصل يك بمب 15 هزار پوندي تي ان تي منفجر مي شود. هواپيما ها بلند مي شدند و موشك هايشان را مي فرستادند و از طريق ماهواره يك هدفي را مشخص مي كردند. اين حجم عظيم از موشك به يكباره به زمين اصابت مي كردند و 27 تن انفجار صورت مي گرفت كه تا فاصلۀ 3 – 4 كيلومتري 5 – 6 ريشتر زلزله ايجاد مي شد.حزب الله در يك چنين جنگي سر بلند بيرون آمد. در جنگي بسيار نابرابر. يعني خود ما كه در جنگ بوديم ، روز دهم جنگ اصلاً اميد به اينكه حزب الله پيروز شود نداشتيم . به يقين حزب الله شكست مي خورد. آن نيروي ايمان و آن روحيه اي كه حزب اللهي ها داشتند توانستند پنجمين ارتش بزرگ دنيا را شكست دهند.به يقين هيچ چيز نمي تواند عامل اين پيروزي باشد الا ايمان. اين بچه هاي حزب اللهي توانستند با نيروي ايمان بر ارتش اسرائيل غلبه كنند و ما اگر اين را باور داشته باشيم پيروزي از آن ما خواهد بود. نيروهاي حزب الله از ما و جنگ ما آموختندو به نظر من حالا ما بايد در جنگ ازآنها بياموزيم. ما و مسئولين ما اگر باور كنيم كه نيروي ايمان برتري دارد بر همۀ نيروها و به وسيلۀ آن مي توان بر همۀ مشكلات و تهديدها فائق آمد و فكر مي كنم مسئولين بايد درتصميم گيري هايشان يك مقدار تأمل بيشتري كنند. من مي خواهم عرض كنم آقا اينطور نيست كه آنهايي كه در دوران جنگ به جبهه رفتند به جنگ مي روند ، نه.نسل دومي ها و سومي ها هم مي روند جنگ. مگر ما چه اتفاقي افتاد كه به جنگ رفتيم . مگر قبلاً جنگ ديده بوديم. امام گفتند برويم وما هم رفتيم. الآن هم آقا اگر بگويد برويد مي رويم .همان حكمي كه امام داشت براي ما الآن آقا دارند . ما چرا فكر مي كنيم نسل سومي ها نسبتشان با آقا مثل نسبت ما با امام نيست ؟

فاش نيوز : خب براي اينكه يك سري از مسئولين آدرس هاي غلط مي دهند و نامه هايي  مي دهند كه شما بايد اين جام زهر را بنوشيد .

برجي : نه . چه جام زهري؟ برويد مطالعه كنيد جنگ حزب الله را ببينيد با نيروي ايمان چگونه مي شود دشمنان را شكست داد. با دست خالي. دست شما كه پر است ، همه چيز داريد. آنها دولت هم نيستند و پيروز از يك ميدان سخت بيرون آمدند.غزه دولت هم نيست با يك سري موشك هاي دست ساز، پيروز از جنگ 22 روزه بيرون مي آيند. ما يك دولتيم با اين همه توان. نبايد عقب بنشينيم.الآن اگر عقب بنشينيم نمي توانيم در تاريخ جوابگو باشيم.

 فاش نيوز : چه اتفاق افتاده كه با اين كه الآن هم به لحاظ امكانات و هم به لحاظ استحكام و هم به لحاظ استقرار نظام و هم به لحاظ حاشيۀ امنيتي اي كه به خاطر اعماق استراتژيك  در فلسطين و لبنان و افغانستان و عراق پيدا كرديم داريم وضعمان خيلي بهتر ازگذشته است؟چرا عده اي مترسند ومي ترسانند؟

برجي : من فكر مي كنم مسئولين از مردم يك مقدار عقب افتاده اند. يك عده از مسئولين خودشان را جاي مردم مي دانند و فكر مي كنند همانطوركه خودشان فكر مي كنند مردم هم همانطور فكر مي كنند ، در صورتي كه اينطور نيست مردم نمي ترسند. اگر مردم به انتخاب برسند كه از بين ذلت و حريت يكي را انتخاب كنند مردم حريت وآزادگي  را انتخاب مي كنند ولي اگر به مردم بگوييم اين كاري كه داريم مي كنيم ذلت است و فقط به آقا فشار بياوريم كه آقا را مجبور به اين كار بكنيم كه جام زهر را بنوشد.نه . ما نبايد بگذاريم اين اتفاق بيفتد ، همۀ صحبت من اين است. پچه بسيجي ها نبايد بگذارند اين اتفاق بيفتد ، نبايد بگذارند آقا جام زهر را بنوشد. ما آن موقع نمي دانستيم چه اتفاقاتي دارد مي افتد ولي الآن نبايد بگذاريم به آقا فشار بياورند و آقا مجبورشود جام زهر را بنوشد.اين وظيفۀ ما بسيجي هاست وما داريم اعلام مي كنيم كه آقا !جان ما پاي آن ايستاده ايم تا آخر.ما پاي شما تا آخر ايستاده ايم.خودم را مي گويم.آقا جان من به شما قول نمي دهم كه شما شهيد نشويد ، ولي به شما قول مي دهم كه قبل از شما شهيد شوم يعني پشت به خانۀ شما با دشمن مي جنگم.آخرين سنگر اگر مي خواهد خانۀ شما باشد ، من پشت به خانۀ شما و رو به دشمن خواهم جنگيد و به يقين آقا! مثل من هزاران و هزاران و هزاران نفر در اين مملكت هستند. نگوئيد نيستند و اين جوان ها پا پس كشيده اند. اينگونه نيست. يكسري از مسئولين كه مي آيند يك چيزهايي به شما مي گويند آقا جان! اينجوري نيست.اگر اين حرف من به گوش آقا مي رسد ، من همين جا مي گويم كه آقا جان! اينگونه نيست. اگر قرار باشد مردم بين حريت و ذلت يكي را انتخاب كنند ، مردم حريت را انتخاب مي كنند همانطوري كه اگر به انتخاب برسد شما عاشورا را انتخاب مي كنيد.همانطوري كه جدّ شما عاشورا را انتخاب كرد. اميدوارم آن روزي نيايد كه ببينيم پرچم آمريكايي ها در تهران به به عنوان سفارتخانه به اهتزاز درآمده ، فكر مي كنم كه آن روز ،  روز بسيار ننگيني خواهد بود در تاريخ ايران. چون عزت ما در دنيا به اين است كه آقا شما 30 سال است ايستاده ايد و مي گوييد ما هستيم.عزت ملت ما در جنگ و دفاع است. عزت و شرف ملت ما در گرو جنگ بود.

 فاش نيوز : يعني در هر شرايطي ؟

برجي : ببينيد وقتي عاشورا اتفاق بيفتد چرا عاشورا را انتخاب مي كنيم ؟ من مي گويم بگذار عاشورا اتفاق بيفتد. آنها جرأت حمله به ما را ندارند ولي ما مي ترسيم كه آنها بخواهند حمله كنند

. فاش نيوز : اگر آن شرط كه امام فرمودند محقق شد كه" آمريكا آدم شود "، اگر آدم شد چه ؟

برجي : اگر آقا تشخيص بدهند سمعاً و طاعتاً.

فاش نيوز : ملاك همان حرف ولي است ؟

برجي : ملاك حرف ولي خداست . ولي اين را ما به يقين بدانيم كه آن حرف جام زهر نيست.يعني خودشان بفرمايند كه اين جام زهر نيست . بالأخره آدم متوجه مي شود كه اين جام زهر نيست .

 فاش نيوز : يعني ما بايد كاري كنيم كه ايشان از روي استيصال اين كار را نكند ؟

برجي : همين طور است . همين را مي خواهم بگويم .امام گفت كه ما فقط با اسرائيل مشكل داريم. با قدرت بايستيد و مذاكره كنيد ، با قدرت. نه با ذلت. چه اشكالي دارد. امام حسين (ع) تا لحظۀ آخر با قدرت صحبت مي كرد. با يزيد، با شمر، با قدرت صحبت مي كرد.

 فاش نيوز : شما در جنگ 22 روزه هم حضور داشتيد ؟

برجي : هركاري كردم نشد.

فاش نيوز : يعني اقدامي كرديد كه برويد ؟

برجي : هر كاري كردم نشد . سوزش دروني من به خاطر اين است كه در اين 20 ساله يك جنگي در خاورميانه اتفاق افتاد و من هر كاري كردم نتوانستم بروم. تنها راهش مصر واز طريق دريا بود. هيچ راهي بجز مصرو دريا وجود نداشت. ما گفتيم اگر اولين كشني را راه بدهند با دومين كشتي خواهيم رفت.اصلاً اجازه نمي دادند. با سفارت مصر تماس گرفتم كه بسيار توهين آميز برخورد كردند . با وزارت خارجه تماس گرفتيم كه گفتند نامه نمي دهند.

فاش نيوز : از بين اين جنگ هايي در آن ها حضور داشتيدكه يك طرفش مسلمانان بودند ، كدامش به نظر جالب تر بود و كدامش به جنگ خودمان و به آرمان هاي خودمان نزديك تر بود ؟

برجي : جنگ 33 روزه لبنان. تنها جنگي بود كه به آرمان هاي ما نزديك بود.

فاش نيوز : شما چچن هم رفته بوديد. آنجا چه شد ؟

برجي : ببينيد در چچن يك نفر سربند زده بود و مي گفت اين سربند راما از بسيجي هاي شما ياد گرفته ايم و اين به ما قدرت مي دهد. مثلاً "عثمان اويچ" يكي از فرماندهان چچني مي گفت : اگر اسلام بت پرستي را منع نمي كرد من مجسمۀ امام را مي گذاشتم و هر روز چندين مرتبه به اين مجسمه سجده مي كردم. چون اين امام ما را آزاد كرد. در افغانستان خانواده اي كه يكي از پسرانش در شلمچه در جنگ ما شهيد شده بود ، مادرش تعريف مي كرد و مي گفت كه پسرش را به درخت بستند و با يك كارد او را مي زدند و اوبا آن لهجۀ خودش مدام مي گفت «خميني ، خميني» گفتم مادر! جان شيرت حلال كه داري به جدت سيد الشهدا مي پيوندي.از يك جهت مي گفتم كه يقين دارم كه يك ربع ديگر راحت مي شوي از ضرباتي كه دارند به تو مي زنند ولي افتخار مي كنم كه پسرم دارد نام مبارك خميني را به زبان مي آورد.  روس ها و دولتي هاي آنها به شيعيان مي گفتند «چوچوق هاي خميني» يعني بچه هاي خميني. نمونۀ ديگري كه مي خواهم به شما بگويم در كشميرشهيد" عمر علي" مي گفت كه در سخت ترين شرايط جنگ من از امام امداد طلبيدم و توانستم  از آنجا زنده بيرون بيايم و شيعه شد.

فاش نيوز: در قره باغ هم آذري ها شيعه هستند ؟

برجي : جنگ قره باغ خيلي به آن چيزي كه ما فكر مي كرديم نزديك نبود و مردم به ميدان و در صحنه نيامدند. يك سري به عنوان داوطلب آمدند كه اكثرشان هم داوطلب مردمي بودند و مي جنگيدند ولي رهبرانشان اينجور نبودند كه افراد را فرا بخوانند  براي جنگيدن. هيچ جنگي را نمي شود با جنگ ما مقايسه كرد . كليت اين جنگ را نمي شود با جنگ ما مقايسه كرد.

فاش نيوز : در چچن ، چچني ها معلوم بود خيلي سلحشورند ؟

برجي : بله خيلي عجيب است.

فاش نيوز : حالا در يك برهه اي كه تا حالا هم ادامه دارد شايد به خاطر يك سري انتظارات البته بيشتر در دورۀ اصلاحات و دورۀ سازندگي ، بحث صدور انقلاب ديگر به فراموشي سپرده شد و يك سري توجيهات سياسي هم داشتند و اينها عملاً هم از پشتيباني اي كه از گروه هاي اسلامي مي كردند در نقاط مختلف دنيا دست كشيدند. اينها به نظر شما چه تأثيري در روحيۀ آنها داشت ؟

برجي : چندين ماه در چچن بوديم ، شخصي مي گفت يك هفته پيش روس ها 500 زن و بچه را فقط در روستا ، درون يك انباري بزرگ حبس كردند و همۀ آنها را در آتش سوزاندند. چرا مردمتان، چرا دولتتان موضع گيري نمي كند؟ چرا محكوم نمي كنيد ؟ چرا ما را رها كرده ايد ؟ مگر ما مسلمان نيستيم؟ مگر ما پيامبرمان يكي نيست؟ مگر ما قرآن را قبول نداريم ؟ در جواب دادن مي ماندم.چه بگويم كه آرام بگيرند. در پاكستان دارند شيعيان را قتل عام مي كنند و شما مي دانيد جديداً هم مردم چند روستا را در يك روستا جمع كردند و 75 نفر از آنها را سر بريدند. گفتند شما لااقل از ما حمايت ضمني بكنيد. لااقل فشار بياوريد به دولت پاكستان كه دست گروه ها را براي كشتن شيعيان اينقدر باز نگذارند. دولت شما فشار بياورد.اين لولۀ گازتان را كه مي خواهيد بكشيد به وسيلۀ همين لولۀ گاز فشار بياوريد كه شما حق نداريد با شيعيان اينگونه رفتار كنيد. حق نداريد اينگونه قصابي كنيد.آنها از ما توقع دارند. چچني ها مي گفتند شما ما را به مسئلۀ هسته اي فروخته ايد و ديگر از ما حمايت نمي كنيد. و اين ما را زجر مي داد.

 فاش نيوز : تفكري كه هنوز هم دارند فعاليت مي كنند در كشورهست كه حتي در جنگ 22 روزه وقيحانه آمدند و حماس را تروريست دانستند و گناهكار ؟

برجي : همين الآن مي گويند حماس به ما چه ؟ مردم ما دارند از گرسنگي مي ميرند .به ما چه حماس. يادشان رفته كه دين ما اين اجازه را نمي دهد. خدا اين اجازه را به ما نمي دهد. پيامبرمان و آقا مرتضي علي اين اجازه را به ما نمي دهد.مي گويد اگر همسايه ات گرسنه بخوابد و با شكم سير بخوابي به دينت بايد شك كني. مگر ما چه جيزي به چچن فرستاديم ؟ چهار تا گوني آرد ، كه آن هم نشد.همين حمايت ضمني اي هم كه داريم مي كنيم  ، و پولي هم كه كف دستشان مي گذاريم  كه آن هم فكر نمي كنم بگذارند و بشود. يا  در مورد لبنان و حزب الله  لبنان ، در آفريقا شيعيان لبناني زياد هستند ، لبنان تنها كشوري است كه 3 يا 4 برابر جمعيت خود كشور لبنان در خارج از لبنان دارند زندگي مي كنند  و نيمي از اينها شيعيان هستند و به لبنان مي روند و مي آيند و اينها به حزب الله كمك مي كنند . آدم هاي ثروتمند مي آيند در لبنان . احتياجي ندارد به پول هاي ايران كه بخواهد با منت به آنها بدهد. اينطور نيست كه حزب الله دستش را دراز كرده و فقط ايران است كه به آنها كمك مي كند. يك زماني بود كه حزب الله به كمك ايران خيلي احتياج داشت .براي اينكه ايران در منطقه تنها بود. خيلي احتياج داشت به سوريه كمك كند.ولي الآن اينطور نيست كه فكر مي كنند. الآن حزب الله احتياج به يك ريال پول ايران هم ندارد. خودش آنقدر دارد ، آنقدر شيعيان در دنيا هستند كه كمك بكنند كه به يك ريال ما هم احتياج ندارد.

فاش نيوز : به هر حال آنها از ما انتظار دارند ؟!

برجي : آنها انتظار پول ندارند. انتظار معنوي دارند.او مي گويد شما از من حمايت معنوي و لساني بكنيد.يك خبرنگار انگليسي در اوكراين يك چيزي به من گفت كه نمي دانستم چه بگويم ، او به من گفت : 4 نفر در دانشگاه شما دست زدند ، در قم كفن پوشيدند ، 500 نفر را در چچن آتش زدند صدا در ايران بلند نشد. چطور اينجا اسلام سيلي مي خورد آنجا نمي خورد ؟ اين حرف ها را او مي زد.آنها هم مسلمان هستند مگر غير از اين است. مي گفت من 6 ماه در ايران زندگي كردم آمدم و اين قضايا را ديدم.

 فاش نيوز : عدهاي الآن درمقابل تمام موضع گيري هاي سياسي بين المللي ايران كه در راستاي خط امام است بر عكس عمل مي كنند . يعني اگر از حماس حمايت مي كنيد ، آنها مي روند از "محمود عباس" از تشكيلات خودگردان حمايت مي كنند.اگر از حزب الله دفاع مي كنيم آنها مي گويند به ما چه ربطي دارد ؟

برجي : به يقين مي گويم غيراز دولت احمدي نژاد هر دولت ديگري بود قضاياي اتمي ما تا به حال به اينجا نمي رسيد.هركس ديگري بود به غير از احمدي نژاد بود قصۀ اتمي ما تا حالا تمام شده بود رفته بود.من مي خواهم بگويم گول حرف هاي غربي ها را نخوريم كه آقا دست از فناوري برداريد.امروز مي گويند اتمي فردا به حجاب بند مي كنند. آنها دنبال اين نيستند. آنها با كيان اسلام مخالف هستند و ما يك جا بايد جلوي اينها بايستيم.زمان ايستادنش الآن است. با خواهش مي كنم و لطفاً نمي شود . ديديم كه با گفتمان نشد. 8 سال در بوق گفتمان دميدند چه شد ؟ چند تا كشور را جذب كردند ؟ مراكش بيايد با ما قطع رابطه كند چه سود و زياني براي ما دارد ؟مگر ما چقدر با مراكش مبادلات تجاري داريم؟درجاهاي ديگرمي گويند شما تنها مردمي هستيد كه جلوي آمريكا ايستاده ايد. جلوي غرب ايستاده ايد. به اين افتخار كنيد كه شما تنها مردمي هستيد كه جلوي غرب ايستاده ايد. جلوي غرب و جلوي كيان غرب ايستاده ايد. جلوي همۀ آنچه كه مي خواهد

. فاش نيوز : چند تا خاطرۀ ناب از اين جنگ هايي كه شركت داشته ايد بگوييد.

 برجي : در كشميركه بوديم يكي آمد گفت ايراني هستي ؟ گفتم بله . گفت دست بكش بر سر بچۀ من چون مريض است.شروع كردم به گريه كردن و گفتم مادر! من كسي نيستم . گفت نه تو خميني را ديده اي. دست بكش بر سر بچۀ من شفا پيدا كند. با اين نگاه دارند به ما نگاه مي كنند.حالا او نمي دانست كه من ايراني هستم ؟ ضد انقلاب هستم ؟ انقلابي هستم ؟ طرفدار امام هستم يا... كاري نداشت كه چه بودم فقط مي گفت تو ايراني هستي آمده اي اينجا و امام را ديده اي. در يك روستا در ويتنام بوديم كه كسي مي خواست بداند من اهل كجا هستم. زبانش را بلد نبودم وهركاري كردم نتوانستم به او بفهمانم كه ايراني هستم. نهايتا" از داخل كيف پولم يك اسكناس با عكس امام را درآوردم و نشانش دادم.زود گفت :«خميني ، خميني»و ايران را با عكس امام مي شناخت. فاش نيوز : شما تهران زندگي مي كنيد ؟برجي : بله. فاش نيوز : چطور با وجود زن و بچه آنها را تنها مي گذاريد و مي رويد ؟برجي : خدا خودش كمك مي كند.

 فاش نيوز : اسم بچه هايتان چيست ؟

برجي : نائمه و محمد هادي

 

 

 

 

 

 

عبای رهبر ما بیرق علمدار است

 

 

یاعلی

 

 

 

جمعه اتوبوسی که ما را آورد بیت رهبری، همان اتوبوسی بود که ظهرش ما را آورد تشییع پیکر شهدا.

پلاک اتوبوس بر گردن شهید گمنامی بود که تابوتش حکومتی است و روی دوش من داشت می رفت به معراج.

معراج شهدا جایی در خیابان بهشت نیست، بهترین مکان طبقه هفتم بهشت است و ام البنین اگر هوای حوا را نداشت ما همه بی مادر شده بودیم. من برادر هابیلم اما نامم قابیل نیست.

بیل نام کوچک کلینتون است و هیلاری اندازه کلنگ نمی فهمد؛

 من بچه پرورشگاهی هستم که زینب پرستارش بود. من در بیمارستان به دنیا نیامده ام. زاده عشقم.

 نام مادر من حوا نیست. فاطمه زهرا است.

مادر من همین هوایی است که دارم استشمام می کنم در روضه بیــــــــت رهــــــــبــــــری.

نام پدر من آدم نیست. آه و دم است. پدر من همین آهی است که دارم از سویدای دل می کشم وقت دیدن چهره ماه. پدر من همین دمی است که نشسته ام  روی موکت انتهای خیابان فلسطین و دارم سینه می زنم برای بی بی.

 بقیع، بقیه بهشت است در زمین و من هر وقت دلم برای بقیه الله تنگ می شود به بقیع می گویم بقیعه الله.

من در فراق خورشید اگر ماه را نداشتم دیوانه می شدم.

 خامنه ای نبود می کشت مرا غم مهدی.

 خدای من چقدر خاطر خواهم بود که ماه را امامم کرد و مرا غلام قمر. من غلام قمرم و به سربازی خامنه ای افتخار می کنم. با من غیر از قمر از هیچ رهبر دیگری سخن نگویید.

سران فتنه اوضاعشان قمر در عقرب است و قمر من عقربه ساعتی است که به وقت طلوع آفتاب تنظیم شده است و نشان می دهد تا ظهور نور در بین الحرمین چیزی نمانده. قمر من نگهدارش قمر بنی هاشم است. قمر من ماه بنی انقلاب است.

ما حتی شهروندان جمهوری اسلامی نیستیم. سربازان مطیع امر خامنه ای هستیم. ما فرزندان انقلاب اسلامی هستیم که رهبرش یکی است و آن خامنه ای است. ما سربازان ماهیم؛

سرباز حکومتی.

ما فرزندان انقلابیم؛ فرزند حکومتی.

حکومت اما از کفش کهنه علی ارزشش کمتر است الا به اجرای حق و خامنه ای چون پای آرای حق ما ایستاده است حکومت حکیمانه اش امتداد حکومت علی و بسیار قیمتی است. پس مدح ماه همان وصف خورشید است و من حق دارم اگر با همان اتوبوسی که چهارشنبه ما را آورد راهپیمایی، سه شنبه شبها به قم بروم و شباهنگام جمکران برای تعجیل در فرج آفتاب، بوسه زنم بر دست ماه و سینه خیز بروم تا محراب.

من منتظرم؛ پس هستم و این نیز یک انتظار حکومتی است.

 من یک منتظر فعالم، نه منفعل.

 کسانی که ماه را انکار می کنند، شب پرستانی هستند که هیچ ارادتی به خورشید، به انتظار، به نور و به ظهور ندارند. عاشق خورشید منم که مجنون ماهم. بی عشق قمر نتوان عاشق شمس شد. مدینه خورشید فقط یک باب دارد که آن باب، بابای ما است. در باغ ظهور، حضرت ماه است. نایب خورشید، بابای ما است. سرور و سالار آقای ما است. جانشین خورشید، رهبر ما است.

عصای ماه جنس چوبش از شجره طیبه ای است که روزگاری دست موسی بود و نیل را شکافت گر چه پر از آب بود و با این عصای ماه، سراب است نقشه از “نیل تا فرات”. نقشه را ما باید بکشیم در جغرافیای آخرالزمان و مساحت فدک از اینجا است تا انتهای افق.

من خوب می دانم چرا دشمن ولایت فقیه را نشانه گرفته است.

من خوب می دانم چرا نصرالله بوسه می زند بر بازوی ماه.

 من فهمیده ام راز انتظار را.

نه، من شاعر نیستم، مداح ماهم در دستگاه نور و طرح می زنم از سحر در بوم ظهور.

 نقاشی من نقشی است از تابوت سردار هور. من همان آب کرخه نورم. من ذره ای هستم از خاک فکه. من شقایق آتش گرفته ای هستم که جمعه بعد از تشییع پیکر شهدا با اتوبوس آمدم بیت رهبری و گریه کردم با ندای دل نشین حاج منصور.

من نی ساندیس نظامم. من بی آنکه در سپاه یا ارتش باشم نظامی هستم.

نظامی هم بسیجی بود و بعد از خمسه خمسه، “هفت پیکر” شهید آورد از خط مقدم جزیره که در جیب شان مصیبت نامه نبود، وصیت نامه بود.

مجنون هم بسیجی بود. فرهاد هم با رمز “یا زهرا” بیستون را شکافت.

 شهید فرهاد نصیر قره چه داغی عاشق لیلای ولایت بود.

  ”کاوه” یعنی شهید محمود کاوه که در مشهد شاگرد آقا بود و در پاوه یلی شده بود برای خودش و من یکی از دانیال های میدان شوشم که موتورم هم بسیجی است. من خیبری ام اهل درد، اهل دود، اهل عود، اهل فریاد. من سوز دارم اما سازشکار نیستم.

 من روز دارم، مرا چه کار با شب پرستی؟

من ستاره ای هستم که سوسو می کنم از نور ماه.

من کلمه ای هستم گمنام در لابلای اشعار “انسانی” به اسم “علی” در وصف انسانی دیگر به اسم “انسیه حورا”.

من مستاجر نیستم، خانه ام بیت رهبری است.

من یتیم نیستم، پدرم اتفاقا رهبر این مملکت است.

من در خانه ماه دیدم فرزند شهیدی را که با من هم عقیده بود و درست مثل صدای شیخ حسین اهل “بم” بود و غم از چهره اش رفت وقتی از نزدیک دید آقا را. محمد برایم از بم خرما آورده بود که لباسش مشکی بود و درونش به جای هسته گردو داشت.

من در انتهای خیابان فلسطین جنوبی دیدم کودک آواره ای را که خودش ساکن کرانه غربی رود اردن بود اما دلش اینجاست.

 اینجا بیت رهبری است، صدای مرا از قلب ام القرا می شنوید.

جوانان بنی هاشم بیایید؛ حضرت ماه مثل هر سال روضه گرفته برای مادرش و من چون دیر رسیدم در همان خیابان به اقامه عزا نشستم.

 نمازم فرادا شد و اشکم به جماعت.

 مُهر نماز من همین مِهر من به ولایت است که از خاک کربلا است. پس دو رکعت گریه می کنم برای مادرم زهرا به امامت اشکهای ماه. تکبیره الابکا. من در پرده ای بزرگ دیدم آقا آمد و بغض پدر شهید رمضانی ترکید که چرا اتوبوس تهران – کاشان دیر به بیت رهبری رسید و کربلایی رضا نتوانست صورت ماه را از نزدیک ببیند. من عاشق ولایتمداری خواهران و برادران بسیجی ام هستم که چند ساعت زودتر از شروع مراسم به حسینیه امام خمینی می روند و ساعتها برای آمریکا و اسراییل رجز می خوانند. من عاشق کرامت حضرت ماهم آنجا که “این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده” را می بیند اما جمال چهره اش که حجت موجه ما است، همچنان جلالی است؛ صاف تا کمی ابری همراه با غم و غصه بی بی. من عاشق سینه زدن علمایی آقا هستم وقت شعار “حسین حسین شعار ما است، شهادت افتخار ما است”.

من عاشق بصیرت پسر بچه ای هستم که کنارم نشسته و وقتی از پرده می بیند بعضی ها هم آمده اند به طعنه می گوید: “اِ، اینم اومده”!

من عاشق این شعارم به خصوص در گوش بعضی ها؛ “ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند”.

 آری، ما اهل کوفه نیستیم، اهل مدینه هستیم. ما ساکنین کوچه بنی هاشمیم. از نظر ما بیت رهبری دیوار به دیوار خانه علی است.

از نظر ما بیت رهبری همان خیمه حسین در شب عاشورا است.

از نظر ما بیت رهبری، مصراع قبلی اش حسینیه جماران است.

از نظر ما جانشین شایسته خمینی است خامنه ای. از نظر ما همان خمینی است خامنه ای.

از نظر ما مولای ما حضرت ماه است و نور چشمانش بر گرفته از تابش مستقیم خورشید بر پنجره بیت رهبری است.

 ما یک لشکر هستیم حائل میان در و دیوار تا اگر کسی خواست دوباره سیلی بزند با علم عباس بکوبانیم بر فرق سرش.

 من عاشق اشکهای ماهم هنگام این شعار؛ “کجایید ای شهیدان خدایی، بلاجویان دشت کربلایی”.

ما در بیت رهبری غذای نذری نمی خوریم؛ این غذا دست پخت خود بی بی است.

 این غذا دست پخت مادر پهلو شکسته جناب ماه است و این عزا صاحب عزایش حضرت خورشید است.

در خانه ماه، ما بوی خورشید می شنویم.

 اینجا از همه جا به سحر نزدیک تر است. اینجا خانه امید ما است. اینجا بیت رهبری است. اینجا کاشانه ما است. اینجا آشیانه ما است. اینجا روضه زهرا است. عباس در همین جا است که نگهدار مولای ما است. تازه اینجا فاطمیه است.

“ما منتظریم تا محرم گردد،

 هنگامه امتحان فراهم گردد؛

ما می دانیم تیغ و حلقوم شما،

 یک مو ز سر علی اگر کم گردد”.

 در آن صورت ما با علم عباس می آییم، با دو دست بریده. کرسی و لوح و قلم و ورق ما بیرق علمدار است.

 پرچم انقلاب اسلامی روی تابوت شهدا بیرق علمدار است.

 پلاک بیت رهبری بیرق علمدار است.

غیرت حیدری ما بیرق علمدار است.

 دست ما بیرق علمدار است.

عشق ما بیرق علمدار است.

از همه مهمتر عبای رهبر ما بیرق علمدار است.

حریف علمدار می شوید!؟ بسم الله...!!!

 

 

ولله ان قطعتموا یمینی،

 انی احامی ابدا عن دینی

و عن امام صادق الیقینی،

 نجل النبی الطاهر الامینی.

یا نفس لا تخشی من الکفاری

و ابشری برحمه الجباری.

 مع النبی السید المختاری،

 قد قطعوا ببغیهم یساری.

 یا نفس من بعد الحسین هونی

و بعهده لا کنت ان تکونی.

 هذا الحسین شارب المنونی

و تشربین بارد المعینی.

هیهات ما هذا فعال دینی

و لا فعال صادق الیقینی.

ولله ان قطعتموا یمینی،

انی احامی ابدا عن دینی.

 

حسین قدیانی        ۲۷ اردیبهشت ۸۹

روز شهادت بی بی علیها سلام 

 

 

 

از علائم ظهور

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

در سال ظهور و یا سال قبل از آن پنج صیحه یا ندا شنیده می شود . یکی از این صیحه ها که در شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان است صیحه جبرئیل امین است که به نام قائم آل محمد ندا می دهد و یک ندا از شیطان که در روز جمعه بعد از زوال خورشید است . سه صیحه یا ندای دیگر مربوط به سه واقعه یا به عبارت بهتر بلای طبیعی است که در دو تا از آنها در مشرق و دیگری در مغرب روی می دهد. در مقالات مربوط به آتشی از مشرق و آتشی از مغرب این دو صیحه شرح داده شد. بر اساس روایات واقعه دیگری غیر از آنچه ذکر شد در نزدیکی ظهور در مشرق زمین اتفاق می افتد. در احادیث و روایات عصر ظهور ،دیده شدن ستاره ای دنباله دار در آسمان ، مکرر ذکر شده . ظهور این ستاره دنباله دار در ادیان دیگر نیز آمده و نشانه ای برای آخر الزمان است. پیامبر (صلی­ الله­ علیه­ وآله) فرمود: هر گاه در ماه رمضان صدای صیحه بلند شد پس در شوال جنگ آغاز می گردد.  گفتیم: ای رسول خدا، صدای بلند چیست؟ فرمود: صدای شدید فرو افتادن چیزی است در ماه رمضان، در شب جمعه ای ، در سالی پر از زلزله ها که خوابیده را بیدار می کند، ایستاده را می نشاند و دختران جوان را از سراپرده هایشان بیرون می آورد. بنا بر این، هرگاه نماز صبح روز جمعه را خواندید، داخل خانه­ هایتان شوید، درها و روزنه ها را ببندید، خود را بپوشانید و گوشهایتان را بگیرید. هر گاه آن بانگ بلند را احساس کردید، برای خدا به سجده در افتید و بگویید:«سُبحان القدّوس، سُبحان القدّوس، ربّنا القدّوس». زیرا هر کس چنین کند، نجات می یابد و هر کس چنین نکند، نابود می شود.  الفتن، ص ۱۳۶، جزء ۳، ح ۶۱۹ . در روایتی دیگر از امام باقر (علیه السلام) آمده : هر گاه عبّاسی به خراسان رسد، گیسوی سختی ‏آور در مشرق طلوع می‏کند.نخستین بار که طلوع کرد، برای نابودی قوم نوح بود، هنگامی که خدا غرقشان کرد. در زمان ابراهیم (علیه‏ السّلام)، آن گاه که او را در آتش افکندند و زمانی که خداوند فرعون و همراهانش را نابود ساخت و هنگامی که یحیی پسر زکریّا کشته شد، طلوع کرد. پس هر گاه آن را دیدید، از شرّ فتنه‏ها به خدا پناه برید.طلوع این ستاره پس از گرفتن خورشید و ماه خواهد بود. سپس ]بنی‏ عبّاس[درنگ نمی‏کنند(دوام نمی آورند) [جز زمانی کوتاه]، تا آنکه اَبْقَع در مصر آشکار شود. ( الفتن، ص 148، جزء ۳، ح 607) در روایتی دیگر آمده است : از علائم نزدیکی ظهور :... طلوع ستاره درخشان در سمت مشرق که همچون ماه می‌درخشد سپس دو جانب آن خم گردد که نزدیک شود که آن دو جانب به همدیگر متّصل شوند. پدید آمدن سرخی در آسمان که در فضا پراکنده گردد. (علامه حلی:نگاهی بر زندگی دوازده امام. ترجمهٔ محمد محمدی اشتهاردی) ابو امامه نیز نقل کرده است: رسول خدا (صلی­ الله­ علیه­ وآله) فرمود: ... هر گاه شب نیمۀ رمضان شب جمعه باشد، از آسمان صدایی خواهد بود که بر اثر آن٬ هفتاد هزار نفر بیهوش٬ هفتاد هزار نفر گنگ و هفتاد هزار دوشیزه پرده هاشان شکافته می شود! گفتند: ای رسول خدا، پس چه کسی سالم می ماند؟ فرمود: کسی که در خانه اش بماند و به سجده پناه بَرَد و بلند تکبیر بگوید(عقد الدرر٬ ص ۴۰ـ۱۳۹ ٬ ب ۴ ٬ ف ۳.).گفتنی است ، حادثۀ یادشده ، در روز جمعه نیمۀ رمضان  سال پیش از ظهور، تقریباً هنگام طلوع خورشید یا کمی پس از آن ، به وقت عربستان سعودی،رخ می دهد. البتّه چنین به نظر می­رسد، اقدامات احتیاطی­ ای که پیامبر اسلام(صلی­ الله­ علیه­ وآله) به آنها اشاره فرموده است، بیشتر متوجّه مردم مشرق زمین، خصوصاً خاورمیانه، می­شود. شیخ مفید- دانشمند شیعی -  آورده است: هر گاه ستاره ای سرخ را دیدی که آن را نمی شناسی و در مسیرحرکت ستارگان قرار ندارد و در آسمان از جایی به جایی دیگر می رود و مانند ستون است، در حالی که ستون نیست، پس بی گمان،چنین چیزی نشانۀ جنگ، بلاها، کشته شدن بزرگان، زیادی شرور و اندوه­ها و آشوب در میان مردم است(الاختصاص، ص (162امام باقر (علیه­ السلام) فرمود: پیش از این امر (ظهور قائم)، گرفتن ماه پنج روز مانده به پایان ماه رمضان و گرفتن خورشید در پانزدهمین روز آن رخ خواهد داد،و در این هنگام، محاسبه منجّمان بر هم می خورد (الغیبة، ص ۲۸۰، ب ۱۴، ح ۴۶. ). پیشتر در مقاله آتشی از مشرق ذکر شد که در اثر آتشفشان تامبورا در اندونزی در سال 1815 کسوف روی داد . با توجه به همزمانی ظهور دنباله دار و یا ستاره سرخ رنگ و کسوف خورشید احتمال دارد یکی از دلایل کسوف غیر طبیعی و غیر وقت قرار گرفتن دنباله داری در بین زمین و خورشید باشد.( الله اعلم و اعلی) همچنین، در خبری دیگر از کعب الأحبار، می خوانیم : نابودی بنی عبّاس هنگام آشکارشدن ستاره ­ای در دل آسمان و صدای شدید فروافتادن چیزی از آسمان و شکافته­ شدنی است. همۀ اینها در ماه رمضان خواهد بود. سرخی میان پنجم تا بیستم رمضان است و صدای شدید فروافتادن چیزی از آسمان در نیمه تا بیستم ماه می باشد و شکافته­شدن از بیستم تا بیست و چهارم خواهد بود. و ستاره­ای دیده می­شود که مانند ماه نورافشانی می کند و سپس چونان مار در هم می پیچد تا جایی که نزدیک است دو سر آن به هم برسند. و دو لرزش در شبِ پدیدآمدنِ دو فرورفتن خواهد بود، و ستاره ای که شهابی به وسیلۀ او پرتاب می شود و از آسمان فرو می افتد؛ با آن صدایی شدید است تا آنکه در مشرق می افتد و مردم از آن دچار بلایی سخت می شوند. (الفتن، ج ۱، ص۲۳۰، جزء ۳، ح ۶۴۳، مکتبة التوحید، قاهره، چاپ اوّل، ۱۴۱۲ هـ. ق. ) ابن مسعود می گوید: در ماه صفر نشانه ای خواهد بود  و ستاره ای دنباله دار آشکار می گردد . الفتن ، ص 148 ،جزء 3، ذیل ح 609از امام علی علیه­ السلام در بارۀ تفسیر " طارق" (رونده در شب) پرسیده شد، فرمود: آن، زیباترین ستاره در آسمان است،در حالی که مردم نمی شناسندش...(6). بحار الأنوار، ج ۵۵، ص۸۹ ، ب ۹، ح ۴.باز هم در قرآن کریم می­خوانیم: منتظر روزی باش که آسمان دودی آشکار را پدید آورد*این دود که مردم را فرا می­گیرد، عذابی دردناک است*(7). قرآن کریم، سورۀ دخان، آیۀ ١1- ۱٠.امام باقر (علیه­السلام) فرمود: پیش از قیام قائم (علیه­السلام) مردم به وسیلۀ آتشی که در آسمان آشکارمی شود و سرخی ­ای که آن را فرا می گیرد، از گناهانشان بازداشته می شوند(10). الإرشاد، ج ۲، ص ۳۸۷.بررسی روایات نشان می دهد که طلوع ستاره ای سرخ رنگ و سقوط شهاب سنگ یا ستاره دنباله دار که موجب خسف در زمین نیز می گردد ، از علائمی است که به نزدیکی ظهور دلالت دارد. احتمال دارد این دو یکی باشند و یا دو موضوع جدا از هم که سعی داریم  با توجه به یافته های علمی دانشمندان و سایتهای علمی به آن بپردازیم. برخورد شهاب سنگی بزرگ به زمین در روایات اخر الزمان ادیان دیگر هم آمده و این فرضیه به حدی قوی است که بر اساس آن فیلمهای متعددی هم ساخته اند و آن را نشانه پایان حیات کنونی بر روی زمین و شروع عصری جدید می دانند و زمان آن را سال  2012 اعلام کرده اند. در روایات اسلامی و قرآن کریم نیز به صراحت از آخر الزمان و برخورد ستارگان با یکدیگر و تیره شدن خورشید و به هم خوردن نظم سیارات و زلزله های شدید و آتشفشان به عنوان دلایلی برای نزدیکی قیامت یاد شده. اما بر اساس روایات در هنگام ظهور و قبل از ان نیز از برخورد دنباله داری به زمین یاد شده که موجب کشته شدن عده زیادی می گردد ولی پایان جهان نیست و ضمن اینکه تاریخی برای آن تعیین نشده است. در قرآن کریم سوره ای به نام طارق وجود دارد که به همین دلیل نام مقاله را از نام این سوره گرفته ایم .در این سوره به طارق قسم یاد شده و آن را ستاره ثاقب لقب داده . در تفسیر این سوره آمده است که طارق همان ستاره دنباله داری است که در آخر الزمان به زمین نزدیک می شود و با زمین برخورد می کند. منظور از طارق ، رونده در شب یا کوبنده شب ، که در قرآن کریم به آن قسم یاد شده ستاره درخشانی است که نور آن بسیار  با نفوذ و زیبا می باشد. ثاقب به معنای فرو رونده و نفوذ کننده است. ظهور این ستاره دلیلی بر نزدیک بودن آخر الزمان است و در انتهای سوره نیز به کافران هشدار داده شده . این سوره یکی از معجزات علمی قرآن است .قرنها طول کشید تا اینکه دانشمندان دریابند اولین نشانه های حیات بر روی زمین با سقوط شهاب سنگها ظاهر شد.دانشمندان معتقدند شهاب ها که از فضا می آیند با خود آب و دی اکسید کربن ، منو اکسید کربن و واحدهای آمونیاک و گازهای یونیزه را وارد جو زمین می کنند و در اثر تغییرات جوی بارندگی آغاز می گردد و زمین رویش آغاز می کند و این موضوع به وضوح درآیات 5 تا 7  در باره خلقت انسان و در آیات  11 و 12 به پیدایش حیات در روی زمین و بارش باران از آسمان و شکافته شدن زمین و رویش گیاهان اشاره می کند. در حالیکه تا چند دهه قبل دانشمندان از این راز بی اطلاع بودند. در آخرین آیه این سوره به نزدیکی عذاب کافران و بی اثر بودن کید آنان در مقابل آیات و نشانه های خداوند و مهلتی که به کافران داده شده تاکید می کند . آیا طارق یکی از پنج صیحه است؟اگر در متن روایات دقت کنیم می بینیم که به چرخش این ستاره دنباله دار در فواصل معین زمانی اشاره شده و از جمله ، حوادث مقارن با آن ، طوفان و هلاک قوم نوح و سپس هلاک قوم ابراهیم (همانطور که می دانید قوم لوط در زمان حضرت ابراهیم می زیسته و حضرت لوط همان آیین ابراهیمی را در این قوم ترویج می نموده که با افزایش گناهان و اصرار بر آن این قوم در یک صیحه هلاک شده اند ) . و بار دیگر این دنباله دار در زمان حضرت موسی و نابودی قوم فرعون ظاهر شده و آخرین بار طبق این روایت در زمان شهادت حضرت یحیی بوده است. لذا می توان گفت که این ستاره در فواصل زمانی مختلف از نزدیکی زمین عبور و باعث پیدایش حوادثی در زمین می گردد. از جمله آن زلزله ، آتشفشان بارندگی های شدید و سیل که در نهایت منجر به مرگ عده زیادی از مردم خواهد شد و تاکید بر این است که آزمایشی برای مومنان و عذابی برای کافران است و در قرآن از آن با نام صیحه یاد شده و در روایات بالا نیز به آن صیحه اطلاق شده . لذا نتیجه می گیریم که طارق دنباله داری است که طلوع آن عذابی برای کافران و بشارتی برای منتظران و مومنان بوده و  از آن به صیحه تعبیر شده است. هنگام شنیدن صیحه چکار باید کرد؟چنانکه از روایات استنباط می شود این صیحه با صیحه جبرئیل امین که در شب 23 ماه مبارک رمضان سال ظهور است فرق دارد و یک هفته قبل از آن می باشد و همان صدای عبور ستاره دنباله دار "طارق" است و یک هفته پس از آن صیحه جبرئیل از آسمان و به دنبال آن ندای شیطان از زمین خواهد بود. این صیحه همراه با سقوط قسمتی از این ستاره دنباله دار در مشرق زمین می باشد .  زمان سقوط قسمتی از این ستاره در وقت طلوع افتاب در روز جمعه نیمه ماه مبارک رمضان است بطوریکه خواب را بیدار و بیدار را به ترس و وحشت می افکند و زنان را از سراپرده بیرون می آورد و صدای آن به حدی بلند و شدید است که همه مردم آن را می شنوند. در سقوط بخشی از این ستاره ، عده زیادی کشته می شوند و عده زیادی کر و گنگ و کور می گردند . در روایت وارده از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم ، از ایشان سئوال می شود که در آن زمان ما را به چه امر می فرمایید؟ و حضرت پاسخ می دهند صدقه بدهید و  بر شماست نماز و تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن در آن هنگام . سپس سوال می شود چه علامتی برای آن است که ( صیحه) وقت دیگری از سال نباشد ؟ و حضرت می فرمایند اگر نیمه ماه مبارک رمضان گذشت و این اتفاق نیفتاد در آن سال ایمن می باشید. در روایت دیگری تاکید شده که این واقعه در شب جمعه در سالی که پر از زلزله و سرما هست اتفاق می افتد . به هنگام طلوع این ستاره و سقوط بخشی از آن در شرق چکار باید کرد؟در اینجا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم توصیه می فرمایند که برای ایمنی از این واقعه ، به منزل بروید و تمام درها و پنجره ها را محکم ببندید و لباس ضخیم بپوشید و یا خود را با پارچه یا پوشش ضخیمی بپوشانید و گوشهای خود را محکم بگیرید ( ببندید) و به تسبیح و نماز جماعت و سجده طولانی مشغول گردید. سوالی که مطرح می شود این است که آیا این نکات اشاره به وقوع جنگ و یا حمله با بمب اتمی ندارد؟پاسخ این است که خیر زیرا اگر از سلاح اتمی استفاده گردد هیچ یک از امور فوق جان ما را حفظ نخواهد کرد. سئوال دیگر اینکه آیا ممکن است این صیحه همان صوت جبرئیل علیه السلام باشد؟در پاسخ باید گفت که خیر ، چگونه است که پیامبر اسلام در هنگامی که جبرئیل ما را به ندایی مهم فرا می خواند توصیه کند که گوش خود را بگیریم و در منزل پنهان شویم . در حالیکه گفته شده ندای جبرئیل امین را همه مردم روی زمین می شنوند ان شاء الله. در این روایت همچنین آمده : زمانی که احساس کردید صیحه نزدیک می شود سجده کنید و بگویید " سبحان القدوس " و عبارت " احساس کردید " اهمیت زیادی در درک روایت دارد و نشان می دهد که ین صیحه تدریجی حس می شود و شنیده می شود و فورا شنیده نمی شود . به عبارت ، این صوت از مکانی دور شنیده شده و سپس بتدریج بلندتر شده و به ما نزدیک می شود و بطوریکه ما نزدیک شدن آن را حس می کنیم  قبل از آنکه بر ما تاثیر  بگذارد. و لذا برای همین گفته شده هنگامی که " احساس کردید" . اگر صوت ناگهانی بود نیازی به انذار و هشدار نداشت. و لذا صوت جبرئیل امین نمی تواند باشد. هنگامی که جبرئیل علیه السلام ندا می دهد و منظور همان صیحه شب 23 ماه رمضان است ، همه کسانی که خداوند اراده نماید صدای او را در یک زمان خواهند شنید و صدای او تدریجی نخواهد بود. لذا بدون شک این صوت صدای ستاره دنباله دار " طارق" است و همانطور که گفته شده  بخشی از آن در مشرق سقوط می کند و از نتایجی که به همراه دارد ، آبها را آلوده می سازد و عده زیادی از قحطی و گرسنگی خواهند مرد و صدای آن بسیار شدید است و تدریجی است و ناگهانی نخواهد بود البته برای کسانی که از آن آگاه باشند و در آن زمان بیدار بوده و به نماز صبح مشغول باشند. این صدا موجب ترس شدید در بین مردم خواهد شد و زمین را با امواج الکترو مغناطیسی شدید پر خواهد کرد. امواج صوتی حاصل از عبور این ستاره ما فوق درجه شنیداری انسان است همانند شکسته شدن دیوار صوتی در هنگام عبور هواپیماهای سریع السیر و سوپر سونیک (و یا سقوط بمب و یا موشک و یا صفیر خمپاره برای کسانی که تجربه جبهه را دارند ) .و این امواج برای بدن ضرر دارد و از پوست و گوشت عبور می کند و لذا گفته شده که به داخلی ترین قسمت منزل بروید و گوش خود را بگیرید و با لباسی ضخیم  خود رابپوشانید تا از امواج صوتی آن در امان بمانید . زیرا ممکن است پرده گوش پاره و در اثر شدت امواج دچار خونریزی مغزی گردد. بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِِ . لَقَدْ جَاءكُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُم بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُوفٌ رَّحِيمٌ. صدق الله العلی العظیم. ببینید که چقدر پیامبر و ائمه معصومین علیهم السلام نسبت به شیعیانشان مهربان و رئوف بوده و به آنهاعنایت خاص داشته اند. چرا باید در این حالت سجده کنیم؟چرا در زمان وقوع زلزله و رعد و برق شدید و گرفتگی خورشید و ماه و یا ترس از وقایع طبیعی هولناک نماز آیات بر ما واجب می شود؟علت نماز و سجده چیست؟ می فرمایند وقتی صدای صیحه را حس کردید سجده کرده و ذکر " سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا القدوس" بگویید. می دانیم که بهترین و زیباترین حالات برای انسان در نزد پروردگار جهانیان سجده است اما سجده چه ارتباطی با عبور ستاره دنباله دار دارد؟فواید ذکر "سبحان القدوس، سبحان القدوس ربنا القدوس"در فواید ذکر اسماء الهی و در ذیل ذکر " القدوس" آمده است که کسی که این ذکر را بگوید، در هنگام ادای این ذکر احساس می کند که اعضاء و جوارحش تمایلی به گناه نخواهد داشت و در می یابد که چشمانش از نگاه حرام کراهت دارد و گوشش از شنیدن آنچه مورد غضب خدا است روی می گرداند زیرا در این ذکر  تاثیر آشکار بر جوارح و اعضای انسان دارد و هر کسی که می خواهد از بندگی شیطان و معصیت رها گردد این ذکر را ورد زبان خود سازد و بدین ترتیب خدا وسوسه شیطان را از او دور می گرداند و این ذکر مجرب است. ذکر " القدوس" 150 بار در هنگام زوال موجب نورانی شدن قلب و ایمن شدن از وسوسه های شیطان می گردد. حالت سجده بهترین حالت برای برای جلوگیری از بیهوشی و مرگ در موقع خوف شدید می باشد و این امر اثبات شده است. در هنگام خوف شدید تغییراتی در جسم انسان صورت می گیرد مثل عرق کردن و لرزش بدن و تغییراتی نیز در باطن جسم صورت می گیرد که عبارت است از ترشح هورمونهای مختلف و از جمله آدرنالین که موجب بسته شدن رگهای خونی و جریان خون در بدن می شود و خصوصا در مناطق بالاتر بدن مثل سر و موجب می شود خون به مغز نرسد. میزان هورمون بستگی به میزان ترس و خوف دارد و در حالات ترس شدید مانع رسیدن خون به مغز بطور کلی شده که در نتیجه احساس سرگیجه و سپس بیهوشی و در نهایت سکته مغزی و اغماء و مرگ خواهد شد. اگر انسان در این وضعیت در حالت سجده باشد مغز پایین تر از سطح قلب قرار خواهد گرفت و همینطور سایر اعضای بدن در حالت ارتفاع کمتر از قلب قرار گرفته و خون با فشار بیشتر به همه اعضای بدن و از جمله مغز می رسد. و چون سر پایین تر از اعضای بدن قرار دارد خون با فشار به مغز می رسد و مانع از بسته شدن رگهای مغز در اثر تنگی عروق خواهد شد و در نهایت مانع از بیهوشی و اغماء و مرگ مغزی می گردد. و لذا تنها راه مصونیت در حالات ترس شدید سجده است و این نماز و سجده تنها از سنتهای اسلامی و از معجزات پیامبر عظیم الشأن اسلام است. ضمن اینکه یاد خدا و تمرکز بر ذکر  موجب آرامش انسان می گردد " الا بذکر الله تطمئن القلوب" و از ترشح هورمونهای اضافی در بدن جلوگیری می کند و جریان خون را به حالت عادی باز می گرداند. هنگام سجده همچنین بارهای الکترو مغناطیسی جمع شده در بدن دفع می گردد و همانطور که ذکر شد نزدیک شدن ستاره دنباله دار با شدت و سرعتی زیاد، امواج الکترومغناطیس زیادی را تولید می کند که حالت سجده به دفع این امواج به زمین و تخلیه جسم از آن کمک می کند. شدت این امواج به حدی است که همه دستگاههای الکتریکی و کامپیوتری را از کار می اندازد. در حالت عادی ، روزانه ما مقداری از  این امواج الکترومغناطیس را از محیط دریافت می کنیم که بر سلولهای جسم تاثیر گذاشته و موجب سردرد و بیماریهای دیگر می گردد . تخلیه این امواج از بدن تنها با سجده بر روز زمین ممکن است و آنهم به طریق صحیح و تماس هفت نقطه بدن با زمین . و لذا گفته شده در هنگام صیحه که بیشترین امواج الکترو معناطیس وارد فضا می شود سجده کنید و این سجده باید تا زمان دور شدن این دنباله دار ادامه داشته باشد زیرا تنها راه مصون ماندن از امواج شدید الکترو مغناطیس و دوری از تاثیر منفی آن بر اندامها و جسم انسان است. نکته دیگر حالت سجده انسان در وضعیت رو به قبله است که در این حالت مدارهای مغناطیسی زمین با جسم هماهنگ شده و احساس آرامش همراه با تنظیم جریان خون در بدن اتفاق می افتد و بر تنظیم ضربان قلب موثر است. سپس گفته شده ذکر " سبحان القدوس سبحان القدوس ربنا القدوس" را تکرار کنید . تسبیح و ذکر غذای روح و مایه آرامش انسان در هنگام خوف شدید است . تسبیح غذا و دوای مومن است و تنها غذای جسم در هنگام سجده و نماز است کما اینکه گفته شده غذای فرشتگان در آسمانهاست. تسبیح موجب تقویت جسم است کما اینکه پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم به حضرت فاطمه علیها السلام هنگامی که از ضعف جسمی و  خستگی در انجام امور منزل شکایت کردند ، خضرت فرمودند بهترین خدمتکار و کمک برای تو را معرفی کنم ؟ وقتی به رختخواب می روی 33 بار سبحان الله و 33  بار الحمد لله و 34 بار الله اکبر بگو . علماء اتفاق نظر دارند بر اینکه تسبیح موجب تقویت جسم و تقویت قدرت تحمل جسم هنگام خوف و حوادث شدید می باشد. حتی در ماه مبارک رمضان نیز وقتی ضعف روزه بر جسم مستولی می شود، ذکر و یاد خدا و نماز و تلاوت قرآن نشاط خاصی به انسان می دهد. در روایتی دیگر از پیامبر اسلام صلی الله علیه واله و سلم داریم که می فرمایند در سه سال قحطی و گرسنگی هنگام خروج دجال، طعام و غذای شما تسبیح و تقدیس است و این مومنان را کفایت می کند از غذا و آب و در آن روز تکبیر و تسبیح و تحمید بجای غذا خواهد بود. اما اینکه تاکید شده بر اینکه نماز صبح را در مسجد جماعت بخوانند در این روز ، علت آن مصون ماندن از وسوسه های شیطان است زیرا در جماعت، انسان اعتماد به نفس بیشتری داشته و شیطان بر او مسلط نمی شود و در حالات ترس و خوف شدید شیطان بر انسان مسلط می گردد و لذا گفته شده نماز را به جماعت در مسجد برگزار کنید و همین اتحاد در جماعت، ایمان را در دلها محکم کرده و اعتماد به نفس داده و از شدت خوف و ترس انسان می کاهد. و درنهایت چنانچه عمر انسان به اخر رسیده باشد بهترین حالت لقاء پرورگار ، سجده است و در ادعیه امده است که خدایا مرگ ما را در نماز و سجده قرار بده و سجده برترین و زیباترین حالت عبودیت انسان و خضوع و خشوع او در درگاه حق است. و لذا می بینیم که در روایت تاکید شده که اگر هر کسی این کارها را در موقع شنیدن صیحه انجام بدهد مصون می ماند و در غیر این صورت هلاک خواهد شد. با توجه به اینکه نحوه مصون ماندن از ستاره "طارق " تنها در روایات و احادیث اسلامی و شیعی آمده است ، احتمال زیادی دارد که این واقعه عظیم و صیحه شدید بسیاری از کافران را نابود گرداند و یا دچار عوارض بعدی گردند همانطور که در روایت شریف ذکر شده. در حدیثی دیگر از معصوم آمده که فرمودند در آخرالزمان دو سوم مردم روی زمین از بین می روند و تنها یک سوم باقی می مانند و عرض شد تکلیف مسلمانان چه می شود؟ فرمودند آیا دوست ندارید یک سوم باقیمانده باشید؟این روایات و احادیث نشان می دهد که اطلاع و آگاهی مسلمانان و اشتیاق شیعیان منتظر ، از این احادیث و روایات و به خاطر سپردن آن و عمل به آن مانع از تلفات زیاد در بین آنها شده و آنها را از بلاها و فتنه های آخر الزمان مصون نگه می دارد. شاید این سئوال برای شما پیش بیاید که آیا ستاره طارق همان سیاره ایکس یا نیبیرو و یا آپوفیس است که دانشمندان فضا آن را رصد کرده و احتمال برخورد آن را با زمین داده اند؟ و اگر چنین است آیا با محاسبات می توان تاریخ ظهور را تعیین کرد و آیا می توان از برخورد آن به زمین جلوگیری کرد؟اگر در سوره طارق دقت کنیم می بینیم که خداوند معلومات اندک انسان را با طرح سئوال " و ما ادریک مالطارق" به چالش می کشد و به او می گوید ای انسان تو چه می دانی که طارق چیست؟ یعنی وقتی انسان به موضوعی علم ندارد چگونه می تواند با آن برخورد نماید و لذا انسان نمی تواند با طارق این آیه و نشان الهی مبارزه نماید . در آیات پایانی سوره به صراحت عجز انسان را در مقابله با طارق بیان می کند و می فرماید : کافران می خواهند مکر کنند و ما هم مکر می کنیم و چند صباحی به آنان مهلت داده شده. لذا نتیجه می گیریم که اراده خداوند بر این تعلق دارد که ستاره طارق تا زمان طلوع و ظهور آن همانند ظهور قائم آل محمد عجل الله تعالی فرجه الشریف مخفی و راز باقی بماند و  معلومات کافران هرگز به آن راه نیابد زیرا خداوند طارق و صیحه راعذابی برای کافران قرار داده است. ( والله اعلم واعلی) همچنین تعیین تاریخ برای ظهور کاملا غلط و مردود است و زمان ظهور را کسی جز خدا نمی داند و فیلمهایی که اخیرا ساخته شده و به پایان دنیا در 2012 و تحدیدا 21 دسامبر اشاره می کند عاری از حقیقت است. در قسمت بعدی مقاله در باره این موضوع و احتمالات مطرح شده توسط غرب ، مطالبی را به آگاهی خوانندگان خواهیم رساند.

 

 

 

 

 

نقبی به بلایا  در  روایات

 

 

 

یاعلی مدد

 

رسول خدا(ص): هرگاه دعا اندک شود، بلا نازل گردد. (مستدرک الوسائل:ج 5 ص 179 ح 5616)

رسول خدا(ص) : «در امت من زلزله ای رخ می دهد که در آن ده هزار، بیست هزار، سی هزار نفر نابود می شوند. (خداوند) آن را برای پرهیز کاران پند، برای مومنان رحمت، و برای کافران عذاب قرار می دهد». ( کنز العمال: ج 41 ص 567 ح 39615)

امام صادق (ع):« ای مفضل! بیندیش ... اگر کسی گفت: چرا این زمین می لرزد؟ (در پاسخ) به او گفته شود: زلزله و مانند آن، پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید می کند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند». ( میزان الحکمة: ج 1 ص 59)

رسول خدا(ص): از [وقوع] غرق [یا دفن] شدن و مسخ و زلزله چاره ای نیست! عرض کردند: ای رسول خدا! آیا در این امت؟ فرمود: آری، هنگامی که زنان خوانندگی کنند، و زنا را حلال شمارند، و ربا خورند، و شکار در حرم را حلال گردانند، و لباس ابریشم پوشند، و مردان به مردان و زنان به زنان بسنده کنند (هم جنس بازی کنند). ( مستدرک الوسائل: ج 6 ص 188 ح 6737) رسول خدا(ص): هر گاه امت من ربا خورند، زلزله و ماه گرفتی رُخ دهد. ( کنز العمال: ج 14 ص 280 ح 38731) رسول خدا(ص): هرگاه پنج چیز در میان شما فاش شود، پنج چیز به شما راه یابد: هر گاه زنا در میان شما فاش شود، زلزله رخ دهد. ( وسائل الشیعة (آل البیت) : ج 9 ص 26 ح 11431) امام باقر(ع):درنامه‌ی رسول خدا[چنین]یافتم:هرگاه پس ازمن زنا فاش شود،مرگ ناگهانی بسیارگردد(من لایحضره الفقیه:ج 1 ص 524 ح 1488) رسول خدا(ص): هر گاه بنده پنهانی گناه کند، جز گنه کار را اسیب نرساند. و هرگاه آشکارا آن را انجام دهد و مورد نکوهش قرار نگیرد، همه را آسیب رساند. ( وسائل الشیعة (آل البیت : ج 9 ص 31 ح 11448) امام علی(ع): ای مردم! همانا خداوند عزوجل عوام را به سبب گناه خواص کیفر نکند [البته] اگر خواص بدون این که عوامل بداند در پنهانی کارمنکر انجام دهد. [اما] اگر خواص آشکارا مرتکب منکر شود و عوام آن را تغییر ندهد، هر دو گروه از ناحیه‌ی خداوند عزوجل سزاوار کیفر می‌گردند. ( میزان الحکمة: ج 1 ص 763) رسول خدا(ص): هرگاه مردم منکر را ببینند ولی آن را تغییر ندهند، نزدیک است که خداوند کیفرش را فراگیرشان کند. (کنز العمال: ج 3 ص 70 ح 5535)

چه باید کرد؟

امام صادق (ع): هر بنده ای پیش از آن که خداوند عزوجل بخواهد [به خدا] رو آورد ، خداوند [به او] رو کند پیش از آن که او بخواهد و هر که به خدا پناه آورد، خدا او را حفظ کند، و خدا به هر که پیش از او رو کند و نگهش دارد برایش باکی نیست وقتی که آسمان بر زمین بیفتد یا چیزی بر زمینیان فرود اید و بلایی آنان را فراگیرد، او در حزب خدا از هر بلایی مصون بماند. مگر نه این است که خداوند عزوجل می فرماید: {همانا پرهیزکاران در جایگاه امنی هستند} ( ثواب الأعمال: ص 129)

رسول خدا (ص): از قرائت [سوره] زلزال ملول نشوید؛ زیرا کسی که در مستحباتش آن را قرائت نماید، خداوند عزوجل هرگز زلزله ای بدو نرساند و با آن و [نیز] با صاعقه و آفتی از آفات دنیا نمیرد تا این که [به طور عادی] بمیرد (بحار الانوار: ج56 ص 356)

رسول خدا (ص): هر که سه مرتبه بگوید: « به نام خداوند بخشنده مهربان، هیچ نیرو و قدرتی جز با خدای والا و بلند مرتبه نیست» ، خداوند متعال او را از نود و نه بلا کفایت کند که آسان ترین آن خفگی است. (الکافی: ج 2 ص 276 ح 31)

امام علی (ع): طوفان های بلا را با دعا دف کنید؛ [زیرا] کسی که به بلای سخت گرفتار شده از [فرد] تندرستی که از بلا در امان نمی باشد به دعا نیازمند تر نیست. (الدعوات:ص 21 ح 21)

امام صادق(ع): هر کس از بلایی که به او می رسد بترسد و درباره [دفع] آن به دعا برخیزد خداوند هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد. (الدعوات:ص 21 ح 22)

رسول خدا (ص): هر آینه بلا به بنده نزدیک می گردد، آن گاه بنده از خدا عافیت می خواهد و خدا را یاد می کند و عافیت را حفظ می کند. و دعا و بلا تا روز رستاخیز با هم توافق دارند. (کنز العمال: ج 2 ص 76 ح 3208)

رسول خدا (ص): بلا همانند قندیل ها بین آسمان و زمین آویزان است، هرگاه بنده عافیت را از پروردگارش بخواهد، خدای متعال بلا را از او برگرداند، [حتی] در حالی که برای او قطعی شده باشد. ( کنز العمال: ج 7 ص 825 ح 21560)

امام زین العابدین (ع): دعا بلای نازل شده و نازل نشده را دفع می کند. (الکافی: ج 2 ص 472 ح 2)

امام کاظم (ع): بر شما باد دعا کردن؛ چرا که دعا برای خدا و درخواست از خدا بلا را برگرداند [حتی] در حالی که تقدیر و قضا شده باشد و جز امضای آن باقی نمانده بشد. پس هرگاه از خداوند عزوجل دعا و درخواست شد، بی درنگ بلا را برگرداند. (الکافی: ج 2 ص 472 ح 3)

امام صادق (ع): هر که از بلایی که به او می رسد بترسد و درباره آن به دعا پیشی بگیرد، خداوند عزوجل هرگز آن بلا را بدو نشان ندهد. (ثواب الأعمال: ص 153)

امام زین العابدین (ع): دعا پس از نزول بلا سودی ندارد. (الکافی: ج 4 ص 88 ح 7)

امام صادق (ع) : به هر که زلزله برخورد کرد این [دعا] را بخواند: « ای [خدایی] که آسمان ها و زمین را نگاه می دارد تا نیفتد. و اگر بیفتد بعد از او هیچ کس آن ها را نگاه نمی دارد، اوست بردبار آرزنده! بر محمد و خاندانش درود فرست و بدی را از ما بازدار؛ چرا که تو بر هر چیز توانایی» . فرمود: هر که هنگام خواب آن را بخواند، خانه بر سراو فرو نریزد انشاءالله. ( کنز العمال: ج 1 ص 479 ح 2094)

علی بن مهزیار گوید: به امام باقر (ع) نامه نوشتم و از وقوع زلزله زیاد در اهواز به او شکوه نمودم و عرض کردم: آیا به نظر شما از آن جا کوچ کنم؟ حضرت در پاسخ نوشت: از آن جا کوچ نکنید بلکه چهارشنبه و پنج شنبه و جمعه را روزه بگیرید و غسل کنید و لباس هایتان را پاکیزه نمایید و روز جمعه بیرون بیایید و خداوند را بخوانید که آن را از شما برطرف نماید. علی بن مهزیرا گوید: چنین کردیم تا این که زلزله آرام گرفت. (میزان الحکمة: ج 2 ص 871)

سخنرانی حاج حسین یکتا در جمع وبلاگ نویسان بسیجی

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم


دیشب با بنده تماس گرفتند و خبر دادند که جمعی از دوستان وبلاگ نویس جمع هستند خیلی فکر کردم که چه بگویم، چون بنده راوی هستم و کارم روایتگری است و از سوی دیگر خواستم مطالبی بگویم که در این فضای جنگ نرم و تهدید نرم و ناتوی فرهنگی که شکل گرفته شده است و به یک نگاهی می توان گفت که این جمع ها و جمع شما خط مقدم این جنگ نرم  است و هم تطبیقی با حال و هوای آن موقع داشته باشد که حقیقتا هرچه الان داریم از شهداست آن فضاست در جمعمان حاکم شود و بحثمان در فضای تخصصی شما باشد. آن چیزی که در این چند دقیقه می خواهم خدمتتان عرض کنم این است که ما اولا به این باور برسیم که در بسیاری مواقع در انقلاب حرف های اصلی گم می شود شعار و جنجال یک چیزی و عبور از یک موضوعی گاهی اوقات بیشتر از واقعیت یک مطلب و اصل مطلب که پرداخته می شود هست. همه صحبت از جنگ و تهدید نرم و ناتوی فرهنگی می کنند و بیان می دارند که دشمن سرمایه عظیمی را در جبهه فرهنگی قرار داده است. این سوی میدان صحبت از این است که چه باید بکنیم و چه نباید بکنیم چه بودجه ای باید اختصاص دهیم و حرکت را کجا باید انجام دهیم و جبهه خودی را چگونه باید شکل دهیم و خاکریز بچه حزب اللهی و بسیجی ها را چگونه باید ساماندهی کنیم که البته در زمینه ساماندهی واقعا ضعیف هستیم. من قصد دارم خاطراتی  از زمان جنگ را با جنگ امروز که در دانشگاه ها و کف جامعه است  بیان دارم و تطبیق آن به عهده خود شما باشد.
در 31 شهریور که بمباران شروع شد همه به این باور رسیدن که جنگ شروع شد چون صدای بمب ها آمد اما همه به جبهه رفتند؟امام(ره) در همان روز فرمودند که جنگ در راس امور است و از سوی دیگر فرمودند که دزدی آمده و سنگی انداخته و رفته است. پس جنگ را همه باور کردند اما همه جبهه نرفتند وگرنه جنگ ما 8 سال به طول نمی انجامید اگر سیل جمعیت و واقعیت جمعی که باید به جنگ می رفت و واقعا پای آن می ایستادیم خیلی از قصه ها فرق می کرد. جمعیت به جبهه می رفتند و اعزام ها شکل می گرفت و شور و حال در مملکت برقرار بود. اما آیا واقعا جنگ در همه ارکان نظام در امور بود که گاهی اوقات لنگ حداقل ترین مسائل می شدیم و یا گاهی اوقات یک بچه بسیجی باید دو دوره می ایستاد برای اعزام به جبهه و یا بسیجی که دوره اش در خط تمام می شد جایگزین برایش نبود و چندین ماه در خط می ایستاد.

 لذا اولا ما باید الان باور کنیم که جنگ شروع شده است که مسلما همه ما به این باور رسیده ایم اما آیا واقعا همه در این جنگ هستیم. رفقا دو حالت بیشتر ندارد و در واقع وسط ندارد یا هستیم ، یا نیستیم حال اگر هستیم اتفاق بعدی می افتد، دیگر خانه خرابید و زندگی تعطیل است و همه جبهه، به قولی زندگی در زیر سایه جنگ. طرف می رفت ازدواج کند می گفت می روم جبهه شهید می شوم و یا می رفت درس بخواند می گفت تا قبل از اعزام می خوانم و لحظه اعزام حتی اگر به امتحاناتم هم بخورد می روم جبهه و در واقع همه چیز در زیر سایه جنگ بود.

 الان اگر کسی بگوید من در جبهه فرهنگی هستم اوضاع زندگی اش باید یک بویی بدهد و حال و هوای خاصی باید داشته باشد. امروز در این جلسه آمده ایم تا بگوییم هرچه داریم از امام است و پیر میکده عشق است و اگر وی نبود معلوم نبود ما کجا بودیم باید تکلیف خودمان را روشن کنیم.اگر قرار است در جبهه و جنگ نرم باشیم باید پشت خاکریز باشیم و باید در اهواز و قرارگاه باشیم و باید فانسخه خود را بسته باشیم و پوتین های خود را پوشیده باشیم و سر پست نگهبانی باشیم و مطیع امر فرماندهی باشیم . جنگ دارای آداب است و ما آداب را رعایت نمی کنیم و می گوییم که چرا ضربه می خوریم. مسلما امکاناتی که دشمن در اختیار دارد قابل مقایسه با این سوی میدان نیست پس چه خبر است؟روزی که چند بچه بسیجی برای خدا جنگ نا منظم را شروع کردند و یک شهید چمران همراه با چند بچه بسیجی ایستاد و نه قرارگاه و نه فضایی و نه امکاناتی و هماهنگی میان ارتش و سپاهی و بنی صدر هم فرمانده و رئیس جمهور حال چگونه جلوی دشمن تا دندان مسلح گرفته شد. چطور شد که در آنجا توانستیم بایستیم و بگیریم. رفقا قانون خداوند قانونی ثابت و حتمی است، کجا تقوی بوده است و رعایت کردیم و ایستادیم و کجا تمام آبرو و هستی خود را گذاشتیم و خداوند نگذاشت.
چند دانشجوی بسیجی برای خداوند از دیوار لانه جاسوسی بالا رفتند و کار که تمام شد  رسانه و مصاحبه هایش برای بقیه امثال موسوی خوئینی ها شد و یا امثال علم الهدی ها به زیر تانک رفتند و جلوی دشمن را گرفتند و مسائل مطبوعاتیش برای دیگران شد. حال چه کسانی آماده اند که در محیط مجازی و وبلاگ و جنگ نرم مانند اخلاص شهید علم الهدی به هویزه بروند و لذا یا در جبهه هستیم و یا نیستیم.

 پس باور داریم که جنگ شروع شده است و در اینجا ثبت نام می کنند برای اعزام. چه کسانی حاضرند با این نگاه برویم. دشمن ما در محیط مجازی مبلغی در حدود 20 میلیون دلار برای مقابله قرار داده است آیا ما از این پول ها داریم و تازه اگر هم پولش باشد آنقدر نفوذی موجود است که اجازه کار نمی دهند که اصلا پولش را هم نداریم حال با چه نگاهی باید وارد این جنگ شد؟؟؟
پس ما امروز در این جلسه آمده ایم تا با امام(ره) بیعت کنیم که بازهم جنگی سنگینی شروع شده است که کارش بردن عقل ها و دل هاست و بدون معرفت و بصیرت و قلب پاک و بدون وضو پشت کامپیوتر بنشینی و بهترین مطالب را هم داشته باشی بتوانی تاثیر گذاری داشته باشی. اگر فوت کوزه گری بچه بسیجی ها را در زمان جنگ یاد گرفتید در این جنگ پیروزید و مطمئن باشید چراکه قانون خداوند است که و هر که برای خداوند حرکت کرد (من کان لله کان الله..)خداوند با وی است. یک گروهان کوچک و یک جمع چند نفری که صیغه برادری خوانده به دژ محکم دشمن می زدند و آنرا متلاشی می کردند در واقع دل اینها قبلا توسط خداوند فتح شده بود. لذا نگویید تعدادمان کم است و پوشش رسانه ای ضعیفی داریم (کم من فئته قلیله...)لذا شدنی است.رفقا باور کنید می شود(یا دلیل المتحرین) را ثابت کرد. نمی شود که شما امید نداته باشی اما به دیگران امید دهی. دشمن دائم در حال بمباران است تا امیدها را  بگیرند. عراق حمله کرد و شهرهای مختلف را زد اما امام فرمودند دزدی آمده و سنگی انداخته است کما اینکه مقام معظم رهبری فرمودند که کف روی آبی است که از بین می رود. باید سرپنجه های تدبیر داشت و امیدوار بود که اگر شما نباشید شخص دیگری خواهد بود و خداوند جای شما را به دیگری خواهد داد. اول جنگ همه چیز نا منظم بود اما یک مخلص به نام چمران در آن وسط بود.یک نفر مانند رهبر معظم انقلاب می رفت و خودش می ایستاد و کار ها را هدایت می کرد اما امروز مخلص جمع کیست و مطیع امر بی چون و چرای آقا کیست. خداوند می خواهد بریزد اما به ظرف و وبلاگ چه کسی باید بریزد و چه کسی کاسه دست گرفته است.

نقل قول است که یک فرمانده گردانی در عالم رویا لیست گردانش را دادم خدمت حضرت ولیعصر آقا با خودکار قرمز زیر برخی از اسامی خط می کشیدند که زیر هر اسمی که خط کشیدن شهید شد.(الهم ادبنا باداب المهدی و...)قرار است توسط وبلاگ تو انجام شود. اگر خبر رسانی و ومعرفت درست توسط وبلاگ شما قرار است انجام شود آیا امام زمان(عج) زیر آن خط کشیده است. نمی شود که شما بی وضو پشت دستگاه بنشینی و اثر وضعی داشته باشد. نمی شود که حواس پرت باشد و بخواهی حواس دیگران را جمع کنی.والله که نمی شود. کار دارای حساب کتاب و قانون است. کمی جنگ پیش رفت و خودمان را جمع کردیم و فهمیدیم که اطلاعات و عملیات می خواهیم، قرارگاه توپ خانه می خواهیم، دکل دیده بانی می خواهیم، گردان خط شکن می خواهیم، غواص می خواهیم و... چه کسی باید تک تیرانداز بالای دکل باشد. امروز چه کسی باید دیده بان باشد

. چند وقت پیش داشتم کتاب جاده سربی اقای سوداگر را می خواندم که رسیدم به عملیات والفجر8 که نوشته بود در این عملیات ما وارد فاو شدیم و 5 روز بعد پاتک های کارخانه نمک آغاز شد که بنده هم آنجا بودم و چشم راستم همانجا مجروح شد. درگیری به طوری بود که شب ها با نیروهای عراقی قاطی می شدیم و تعداد زیادی مفقود می شدند که یک وقت خط را از دست ندهیم. برای من همیشه سوال بود که عراقی ها که همیشه از این جاده روبرو می آمدند در حالی که چندین جاده وجود داشت که در این کتاب علت را متوجه شدم که نوشته بود وقتی وارد فاو شدیم هرچه فکر کردم دشمن از کجا می خواهد بیاید و می بایست شبانه روز دشمن را رصد می کردیم که روی کدام جاده می خواهد بیاید و تجمعش کجاست و بلافاصله اعلام کنم. دیدم یک راه بیشتر وجود ندارد و آن دکل ها برقی است که در بیابان است. لذا یکی از بچه بسیجی ها را فرستادم بالای یکی از این دکل ها تا وضعیت را گزارش دهد. در واقع این بچه بسیجی 24 ساعته در حدود 60 روز بالای دکل بود و صرفا برای نماز و وضو پایین می آمد تا اینکه بیسیم زدند که حاجی زدنش و بین زمین و هوا میان سیم های دکل معلق شده بود. شب بچه ها رفتند تا از بالای دکل پایین بیاورنش که از دست بچه ها رها شد و با سر روی زمین افتاد. در واقع خداوند یک مهر استاندارد زد که بگوید این برای خودم است.
رفقا ناگهان می بینید وبلاگت، خودت و قلمت بالای دکل است و یک خاکریز و جبهه و یک عظمت و امید امام و همه کفر و اسلام و همه و همه شده است گزارش شما و مسلما زیباست. به چه کسانی این توفیقات را می دهند. مگر قرار است وبلاگ ما هم در میان سایر وبلاگ ها برود. اگر وبلاگ نویس و در این عرصه بودن مسابقه الی الله است و رفتن تقرب به سمت خداوند است مسلما معادلات خاص خود را دارد. عملیان روانی و خبر رسانی و سرعت عمل و نحوه خبر دادن و صدق و صفا کار خود را دارد . از قول آقا مصطفی می گفت هر وقت می خواستیم امام از بینمان برود غیبت می کردیم و ایشان از اتاق بیرون می رفتند. امامی که پیر سیاست بود یک غیبت ازشان ندیدند حال ما هرچه می خواهیم می گوییم و تعجب می کنیم که چرا کارمان نمی گیرد. رفقا اطلاعات و عملیات و کسی که بالای دکل دیدبانی می کند چه کسی است؟

تطبیق آتش با چه کسی است. بالاخر چنگ نا منظم در آخر جنگ بی معنی وبود. کجا برویم و چگونه بجنگیم با چه کسی است. حاج احمد آقای فتوحی نقل قول می کردند که چندین بار به امام گفتیم که می خواهیم از مهران مستقیم به سمت بغداد برویم اما ایشان اجازه ندادند و می فرمودند شما داخل بیابان ها می روید و صدام را حساس می کنید و به بغداد نزدیک می شوید و وی با تمام توان زرهی اش به عقب شما حمله می کند لذا بروید جایی که اب باشد و ما هم می رفتیم پشت مجنون و از پشت مجنون پشت دجله . چه کسی باید بگوید کجا بجنگیم؟در کل فرایند اصلی حضرت آقا است ولی ان نگاه تا بیاید و برسد به وبلاگ شما و مخاطب شما که راه بسیاری است. چه کسی می خواهد آنرا شفاف کند و چه کسی می خواهد آنرا به همه برساند که ما در کدام عرصه باید بجنگیم و اطلاعات – عملیات جمع چه کسی است گردان و دیده بان کیست؟ زرهی کیست؟ تخصص هر کس چیست؟ یک زمانی شیمیایی می زدند رفتیم ش_م_ر درست کردیم و یا می گفتند می خواهیم در آب برویم غواص درست کردندلذا کار باید تخصصی شود. نقشه این جنگ نرم را چه کسی باید بکشد که ان شا الله مهر تایید امام زمان(عج) نیز بخورد و با برکتش کند. امام(ره) فرمودند جنگ درراس امور است و گفتند اگر 20 سال هم طول بکشد می مانیم حالا بقیه را چه کسی باید پیاده کند؟ آقا حرف های اصلی را می زند اما آنقدر غریب است که به مصداق هم می پردازد و خودشان مصادیق را می گویند و خط می دهند چه کسی باید قرارگاه فرهنگی را بزند؟این می شود یک مطلب که باید نگاه به آینده باشد.

مطمئن باشید این جنگ جدی است چون قرار است هر که بخواهد بیاید و هرکس هم نمی خواهد نیاید . نمی شود گفت (کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا)و به محیط وبلاگ که می رسید این حرف ها نباشد.هنوز که هنوز است شب، شب عاشورا و یارگیری است چه کسی گفته است که عاشورا تمام شده است؟فقط خاکریزش عوض شده است و همیشه کربلای 5 است و همیشه شکست و پیروزی داریم. به همین خاطر این جنگ را جدی بگیرید.اگر چهره بچه بسیجی های زمان جنگ را می دید چهره های ما شبیه آنها نیست. منظورم دل های مضطرب و چشم های گریان. کم خوابی ها و آموزش های پشت سر هم و عملیات و آن رفیق های شهید بر روی دست پشت سر هم. اینگونه محیط ها محیط های قشنگی است و حرف ها با فطرت است و با واقعیت خداپرستی ماست. وارد میدان که می شویم امتحان شروع می شود که آنوقت ممکن است کم بیاوریم که در آنجا نیاز به معرفت و بصیرت داریم.
ما الان در عرصه فرهنگی حال بچه بسیجی پشت اروند نداریم آن گریه و توسل و حدود یک سال کار دقیق اطلاعاتی که بر روی اروند انجام دادند و حجم عظیمی که برای توپ خانه فراهم کردند و 3200 غواصی که مشکی پوش بودند و در حالتی که همه چیز تاریک بود و مستعد برای گمنان شدن، شهادتی که امکان پا زدن بر روی زمین و جان دادن هم وجود نداشت. امروز ما آرم وبلاگمان و ناممان و تعداد بیننده هایمان اگر مهم باشد دیگر برکت نخواهد داشت که مثلا تعداد مهم است و نفوذ بر روی آحاد مهم است اما برای تو نباید مهم باشد. آنجا دعوا بر سر غواص بودن و خط شکن شدن و روی سیم خاردار با صورت خوابیدن مهم بود. دقت کرده اید که در بسیاری مواقع چهره هایمان چقدر با آنها فرق دارد.آنوقت خط والفجر8 شکسته شد و کار تمام شد. چقدر شهید بر روی آب دادیم؟ خیلی کم. ولی دچار غرور شدیم و خداوند کربلای 4 را در کاسه مان گذاشت. 19 روز ناله کردیم و دل ها شکست و سرها جلوی امام(ره) به زیر افتاد و شرمنده شهدا شدیم و خداوند کربلای 5 را داد.اصلا معادله انقلاب اسلامی با دل است.

در جنگ سخت آنگونه با تانک و توپ بر همه چیز دل حاکم بود، در این جنگ نرم و در این فضا ،عقل معرفت و بصیرت و دل است و چیز دیگری حاکم نیست. رفقا نمی توانید قلوب را فتح کنید مگر قبلش فتح شوید. وبلاگنویسی نمی تواند قلبی را فتح کند مگر قبلش خودش فتح شده باشد حال چه کسی شما را فتح کرده و قلب شما در دست کیست و به امید چه کسی قلم می زنید آیا به امید آمدن امام عصر(عج) قلم می زنید،به امید یارگیری برای آقا قبل از ظهور قلم می زنید و یا بر معادلات و محاسبات سیاسی و اوضاع و شرایط قلم می زنید. امام(ره) فرمود کسانی که می گویند درود بر خمینی اگر مرگ بر مرا بگویند باز هم برای من فرقی نمی کند

امام در جایی فرمودند وقتی 15 خرداد مرا گرفتند و نزدیک دریاچه ای بردند گمان کردم که می خواهند مرا بکشند و دقت کردم و دیدم که ترسی ندارم. هواپیمایی هم که از فرانسه به ایران می آید وقتی از ایشان می پرسند چه احساسی دارید می گویند احساسی ندارم چراکه هیچ نداشت جز خداوند که همه را داشت. به امام گفته بودند که می دانی چه می گویی فرموده بودند نمی دانم ولی می آید می گویم و می شود.آیا ممکن است برای ما هم اینگونه شود. این وادی محبت است و با لگد نمی توان وارد شد. یکنفر با لگد وارد شد و بساط فاطمیه به پا شد.لذا این وادی عشق است. چند وقت پیش در میان دانشجویان دانشگاههای تهران می گفتم که 30 سال از انقلاب گذشت و 30 زمستان گذشت و 30 سال سیاهی به ذغال بود و مطمئن باشید خبری نیست فقط ما هرچه به قله ظهور نزدیک می شویم هوا رقیقتر می شود و به توان بدنیه هرکسی نمی رسد . خداوند 11 چراغ سرکوچه دلمان گذاشت همه را شکستیم لذا دوازدهمین نمی آید تاما با معرفت شویم. دنیا هم به سمت ظهور می رود ولی وقتش را ما نمی دانیم  ان شاء الله که در عصر ما باشد.

حال برای این فضا سازی ما چه می کنیم. امام هرچه داشت گذاشت که این انقلاب ان شاء الله مقدمه ای برای ظهور باشد.آقا هم که هر چه داشته گذاشته است و فرماندهی تکلیف را مشخص کرده که بچه بسیجی ها وارد میدان شوند امام(ره) یک پیامی دارند قبل از قطعنامه که بیان می دارند امروز کمربندها را ببندید و آماده باشیدو... و اصلا گویی امام از همه چیز خبر داشتند چون وضعیت جبهه ها بسیار آشفته و نیرو نبود و عراق با ارتش عظیمی حمله کرد که بلافاصله به جبهه ها نیرو تزریق شد اما دیگر قیام مختار به چه درد می خورد آن زمان باید همه در کربلا می بودند. رفقا کار تنگ و تنگ تر می شود و شبهات بیشتر هم می شود چراکه قرار است با اخلاص ترین ها انتخاب شوند و بی ریشه ها پیشه ها جمع شوند و راهی کوفه و نبرد اصلی شوند.در این عرصه کجای کار هستید. حقیقت را بدانید که اینها نه با امام مشکل دارند و نه با آقا بلکه با اصل ولایت فقیه مشکل دارند اینها با گوش کردن از حرف یک نفر که مافوق قانون باشد به معنای آن قانون اساسی نه آن قانون الهی به معنای ولایت فقیه مطلقه جامع شرایط که امام فرمودند که ولایت فقیه حکمش حکم رسول خدا است و برای ما که امروز می گوییم ولایت مطلقه فقیه اما طرف مقابل می گوید طبق قانون اساسی که مشروعیتش از مردم است و باید دارای مقبولیت باشد حال چرا این اتفاقات می افتد؟

 انتهای ماجرا این است که اگر روزی یک نفر گفت انا المهدی بگویند ایا طبق قانون می گوید انا المهدی     خداوند رحمت کند ایت الله احمد میانجی که می گفتند آقا محمد حسین این انقلاب تعزیه خوانیه قبل از ظهور است یکی می رود جبهه یکی نمی رود و یکی حزب اللهی می شود و دیگری نمی شود و هرکس یک طوری می شود. رفقا شلوغی های عالم دلیل بر خبریست و مادری به خود می پیچد گویی وضع حملی در راه است و قرار است فرزندی به دنیا بیاید و دنیا به خودش می پیچد. کمک و یاری کنید که طوری نشود پس فردا چندتا بچه لبنانی و چندتا حزب اللهی آن طرف دنیا از اینجا که اینقدر خط گرفتند و کار کردند از ما جلو بزنند که ان شاء الله مسابقه الی الله است و کسی جا نمی ماند و باید همه با هم بدویم. اما خداوند با هیچ کس صیغه برادری نخوانده است. چه کار می خواهید بکنید برای امید دادن و برای تهیه یک شبکه اجتماعی بزرگ؟ چه می خواهید بکنید تا دستمان را به هم دهیم و هدف گذاری کنیم و وحدت پیدا کنیم و از همه مهمتر تحت امر شویم؟ و تربیت اطاعت پذیری داشته باشیم و ان شاء الله در این مسیر تربیت شویم. چه کنیم تا امام زمان(عج) اینقدر ازما خوشش بیاید که اولین خبر آمدنش را آقا به ما دهد تا در وبلاگمان بگذاریم و قشنگی اش به این خبرهاست.

لذا باید اینگونه زندگی کرد هرکجا که مخلاصانه، مومنانه و معتقدانه آمدید کار پیروز شد. اینها که شلوغ می کنند حضرت آقا درست گفت که کف روی رودخانه هستند و تمام می شود.گفت چه زمانی پهلوی گورش را کند زمانی که به مسجد گوهرشاد حمله کرد. 19 دی از چه زمانی شروع شد وقتی اطلاعات آن مطلب توهین آمیز را بر علیه امام نوشت و انقلاب از یک جمله بر علیه امام شروع شد. اینها همیشه از جایی می خورند که نمی دانند(من حیث مالا بحتسب) چقدر پول خرج کردند و پیش خودشان گفتند که کار نظام تمام شد و اینها نمی آیند در مقابل این همه آدم بایستند. همه را گول می زنیم و به خط می کنیم و به خیابان ها می ریزیم و نمی دانند که 10 روز بعد سرانشان در تلویزیون اعتراف به دروغگویی می کنند. حال عکس امام و آقا را آتش می زنید؟ مطمئن باشید تمام زندگیتان آتش خواهد گرفت.ایا نگرفته است؟همه دنیا آتش گرفته است همه ناراحت شده اند و همه دلشوره دارند که چه خبر است. رفقا از فضا هایی که خداوند برابتان درست می کند و از عملیات هایی که خداوند می کند و از سفره های قشنگ آسمانی که خداوند پهن می کند خوب استفاده کنید. زرنگ باشید و یک مطلب از همه مهمتر که در زیارت جامعه می خوانیم (ملازم بکم)ترک زین اسب امام باشیم.

حالا که فتنه زیاد شده است و حال که هرکس هرچه می گوید ما فقط به دولب آقا نگاه می کنیم و اصول کلی را از آقا بگیریم و در جمع خودی وبا معرفت و بصیرت تحلیل کنیم و در وسط میدان عمل کنیم و کار دیگری نیز نداریم و مطمئن باشید همه چیر حل می شود. این زمستان و دوران نیز می گذرد.هزاران سنگر کردستان و گنبد و جنگ 8 ساله گذشت و نبرد با آمریکا در خلیج فارس گذشت، فوت امام گذشت،پچ پچ های مجلس خبرگان برسر انتخاب جانشین گذشت، دوران سازندگی و کارگزاران گذشت 18 تیر گذشت 22 خرداد هم گذشت و می گذرد اما ما کجاییم. دوران جوانیه پر شور و خروش و پر انرژی شما هم می گذرد ان شائ الله برای بچه هایتان و برای نواهابتان که امیدواریم آمدن آقا اینقدر به طول نینجامد. تعریف کنید دوران زیبا و قشنگ جنگ نرم را که امروز وقتی ما آلبوم عکسمان را باز می کنیم و با همه شرمندگی در چشم شهدا نگاه می کنیم و شرمنده می شویم که بچه ها رفتید و ما ماندیم. اگر آلبوم این روزهای سایتتون را برای بچه هایتان ورق زدید افتخار کنید که هرچه داشتم گذاشتم. قلم و نفس و مال و آبرو.

 ان شاء الله در این عرصه نو آوری هایی داشته باشیم و از دشمن هول و هراس برندارید به ذکر و توسلی که بچه ها شب عملیات می خواندند و به آن گریه های منقطعانه ، چون ما گریه انقطاع کم می کنیم. گریه شوق و خوف داریم اما گریه انقطاع نداریم که از خدا کمک بجوییم از اینکه کم آوردیم خدایا فقر الی اللهی کم داریم. به حق آن گریه ها و توسلات و به حق کارهایی که با معرفت و بصیرت انجام می دهید یک مرتبه برکت عظیم کارتان در فضای مجازی و هنری و آیی تی و عرصه ای که شما در خط مقدم و کمین هستید خواهید دید و راهی جز ارتباط نزدیک با خداوند و فقط برای او گفتن و نوشتن و برای او تایپ کردن نداریم

ان شاء الله همان طور که خون بر شمشیر پیروز شد و همان طور که اسلام را محرم و ابی عبدالله حفظ کرد این دهه به یاد ابی عبدالله و برای اقا بنویسید وبگویید و از آقا کمک بخواهید رفقای وبلاگی بی زیر قبه امام حسین(ع) کارتان بار نمی نشیند بی توسل در حرم علی بن موسی الرضا(ع) و ارائه طریق از اقا با نگاه الهامی که به قلوب نورانی و قشنگتان بشود کارتان به بار نمی نشیند بی نوشتن عریضه به محضر حضرت ولیعصر که آقا می خواهم در وبلاگم اینگونه بگویم و به عرض آقا رساندن در مسجد مقدس جمکران و در این عصر شلوغی ها و اینترنت و هالیوود و دهکده جهانی کارت به بار نمی نشیند. ان شاء الله به عنایت امام زمان(عج)به کمک و نظرش و به گوشه چشمش برکت پیدا کند و کار و برنامه هایتان و ان شاء الله جمعتان جمع شود و ان شاء الله نفستان اثرگذارتر

 

 

 

 

 

صحیفه نور

 

 

 

 

 

حضرت امام خمينى (رضوان الله تعالی علیه) :

 " آقاى مصباح یزدی ذوشهادتين است."

 

 

 

 

فرازی از سخنان علامه حکیم آیت الله جوادی آملی(حفظه الله تعالی)

 

 

 

یک عده معنای انتظار وجود مبارک حضرت امام زمان اوراحنا فداه را درست معنا نکرده اند و گفتند امام زمان باید بیاید و  اصلاح کند، در حالی که وجود مبارک امام صادق صلوات الله علیه طبق حدیثی که مرحوم محدث قمی در جلد دوم سفینه در بحث هدی و هادی و مهدی در لقب پر برکت حضرت امام مهدی سلام الله علیه نقل می کند، فرمود : انتظار این است که خودت را آماده کنی ولو بسهم!” یک کسی که بسیجی نیست، اهل تیر اندازی نیست، و بسیجی فکر نمی کند، او هرگز منتظر امام زمان نیست! فرمود: والیعد احدکم قبل  خروجه ولو بسهم ،(آنجا حضرت را به اسم ظاهر برده که ما الان به ضمیر تعبیر می کنیم). دارد انتظار را معنی می کند، می گوید: وظیفه منتظران این است که ولو به اندازه یک تیر که شده، آماده باش! خب حالا اگر کسی اصلا تفکر بسیجی ندارد، این فقط دعا می خواند؛ این اگر هم حضرت ظهور بکند، حرف بنی اسرائیل را می زند که ” اذهب انت و ربک فقاتلا، انا هاهنا قاعدون”. چون حضرت غائب است، به حضرت ایمان دارد، حضرت ظهور بکند می گوید: بیا، نه بشین! سرّش این است که الان ما باید درست بفهمیم، به سوء اختیارمان خودمان را به غفلت نزنیم، بفهمیم و بفهمانیم که معنای انتظار این است. خب اگر معنای انتظار، روایات انتظار، وظیفه منتظران را وجود مبارک امام صادق(ع) معنا کرده ،(انتظار را معنا کرده)به مسلح بودن! این دعای فرج یک دعای سهل التلاوه ای ست که ما می خوانیم، خب به جلد دوم سفینه مراجعه کنید، در باب هَدی مراجعه کنید، لقب پر افتخار مهدی سلام الله علیه آنجا که آمده، در آنجا در معنای انتظار، وظیفه منتظران در عصر غیبت، روایتی از وجود مبارک امام صادق سلام الله علیه نقل می کند: والیعد احدکم قبل  خروجه (که به اسم ظاهر نام می برد) ولو بسهم! اگر این کار را کردید، ما امیدواریم که ذات اقدس اله توفیق بدهد حالا در پای رکاب حضرت باشید یا در رجعت ظهور بکنید و  مانند آن،؛ این وظیفه منتظران است! ما مشکل برداشت صحیح داریم از یک سو، و ممکن است خدای ناکرده اسلامی حرف بزنیم ولی اسرائیلی فکر بکنیم از سوی دیگر؛ و بعد بگوییم ما منتظریم! اگر فکر ما این است که حضرت بیاید و برود اصلاح کند، این اسلامی حرف زدن و اسرائیلی فکر کردن است. خب آنها چه می گفتند؟! آنها به موسای کلیم می گفتند:” اذهب انت و ربک فقاتلا، انا هاهنا قاعدون” آن(کسی)که اصلا با جنگ درگیر نیست،  آن(کسی)که هشت سال بمباران شده است این کشور؛ و مرز و بوم این کشور آسیب دید، این کاری به این حرفها ندارد، این سکولار فکر می کند! این که منتظر امام زمان نیست! این برای همیشه می خواهد حضرت غائب باشد نه اهل قیام! به دلیل اینکه اگر امام صادق است که انتظار را معنا کرده، یعنی انتظار این همه فضیلت برای آن ذکر شده است، اما معنا نشده باشد؟!افضل اعمال امت انتظار فرج است، ولی انتظار فرج معنا نشده؟! 

 

 

 

تفسیر آیات ۱۰۲ تا ۱۰۵ سوره اعراف

 

 

 

 

 

متفکر مسیحی: شیعیان قدر امام حسین را نمی دانند

 

 

 

 

 

يك متفكر و نويسنده مسيحي گفت: امام حسين (ع) خود و خانواده‌اش را فداي رسالت اسلام كرد و با شهادت خود، نه تنها اسلام، بلکه تمام اديان الهي را احيا كرد. نشست «اهل بيت از منظر انديشمندان غيرمسلمان» پيش از ظهر امروز با حضور آنتوان بارا، متفكر مسيحي و نويسنده كتاب «حسين (ع) در انديشه مسيحيت»، غلامحسين انصاري، مترجم اين كتاب و اسماعيل منصوري لاريجاني، نويسنده و محقق در سراي اهل قلم نمايشگاه بين المللي كتاب تهران برگزار شد. آنتوان بارا در ابتداي اين نشست علمي، ادبي به تشريح كتاب خود پرداخت و گفت: انگيزه تأليف اين كتاب توسط من، آشنايي با حماسه كربلا بود. وي افزود: در طول تحقيق و پژوهشي كه درباره واقعه تاريخي عاشورا داشتم، شيفته شخصيت امام حسين (ع) شدم، زيرا ديدم كه اين شخصيت، اقيانوسي از اخلاق، رسالت و قداست است. اين نويسنده و متفكر مسيحي با اشاره به اين موضوع كه امام حسين (ع) با قيامي كه انجام داد،
توانست رسالت جدش را احيا كند، گفت: هنگامي كه تأليف كتاب حسين (ع) در انديشه مسيحيت را شروع كردم، در آغاز كار نويسندگي بودم؛ اما چون شخصيت امام حسين (ع) داراي ابعاد مختلف قدسي و اعتقادي بود، تلاش كردم تا حماسه را از ديدگاه يك مسيحي منعكس كنم. اين نويسنده سوري‌الاصل ادامه داد: امام حسين (ع) خود و خانواده‌اش را فداي رسالت اسلام كرد و با قرباني كردن خود، نه تنها اسلام، بلكه تمام اديان الهي را احيا كرد. بارا با تأكيد بر اينكه به عنوان يك مسيحي و نه يك خاورشناس به مسأله قيام عاشورا پرداخته است، اظهار كرد: مستشرقين تنها با حس تاريخي، وقايع مختلف را نگارش مي‌كنند، اما من براي نوشتن اين كتاب از حس عاطفي و معنوي استفاده كردم. وي ادامه داد: خاورشناسان و مستشرقين، جنبه‌هاي تاريخي و مادي وقايع گذشته را مورد بررسي قرار مي‌دهند، اما من سعي كردم كه جنبه‌هاي معنوي و قدسي قيام عاشورا را مورد بررسي قرار دهم. اين نويسنده مسيحي در ادامه سخنان خود گفت: كتاب «حسين در انديشه مسيحيت» از ديدگاه اسلامي، چه سني و چه شيعي نوشته نشده است؛ بلكه تحليلي از انديشه يك مسيحي است كه آنها را از متون تاريخي و اسلامي برگرفته است. بارا با بيان اينكه تحقيق درباره شخصيت امام حسين (ع) نشان مي‌دهد كه وي وجدان تمام اديان تا ابد است، گفت: امام حسين (ع) تنها شهيد راه اسلام نبود؛ بلكه شهيد همه اديان الهي است. شهادتي كه امام حسين (ع) به آن رسيد، مي‌تواند الگويي براي تمام مؤمنين و آزادمردان همه اديان باشد. در حقيقت امام حسين (ع) شهيد راه تمام بشريت است، همچنان كه حضرت علي (ع) اينگونه بود. بارا در ادامه تأكيد كرد: همانطور كه سازمان ملل متحد از انديشه‌هاي امام علي (ع) براي تعيين حقوق بشر بهره گرفت، مي‌تواند انديشه امام حسين (ع) را الگوي آزادگي بشريت معرفي كند. آنتوان بارا همچنين در پاسخ به سؤالي پيرامون ارائه راهكارهايي براي تبيين فرهنگ حسيني در سطح جهاني و نقاط ضعف و قدرت شيعيان در اين باره گفت: پيش از اين در يك نشست مطبوعاتي گفتم كه شما مسلمانان و شيعيان قدر و منزلت حسين (ع) را نمي‌دانيد. زيرا حماسه اين امام توانست يك انقلاب روحي و معنوي و يك معنويت انقلاب را ايجاد كند در حالي كه مسلمانان تنها به مراسم عزاداري در ايام محرم و صفر بسنده مي‌كنند. وي افزود: هر چند آن هم لازم است؛ اما بايد از نظر فكري و اعتقادي واقعه عاشورا را تحليل و به زبان‌هاي مختلف ترجمه كرد و آن را اشاعه داد. بارا گفت: امام حسين (ع) اقيانوسي از معرفت، دانش، حماسه و فداكاري است و اين حماسه او بود كه اسلام و تمامي اديان الهي را زنده كرد. وي تأكيد كرد: ما نبايد حماسه امام حسين (ع) را از نظر ظاهري مورد تحليل و ارزيابي قرار دهيم، امام حسين (ع) خواستار تحقق اهداف معنوي روحي و فكري بود و با خروجش يك درس بزرگ براي تمامي بشريت داد. اين نويسنده سوري و مسيحي ادامه داد: اگر امام حسين (ع) قيام نمي‌كرد، اسلام منحرف مي‌شد و پس از آن زاويه انحراف بزرگتر و شامل همه اديان الهي مي‌شد و ديگر بر روي زمين ديني باقي نمي‌ماند. در حقيقت حركت امام حسين (ع) يك حركت معنوي و براي جلوگيري از انحراف دين جدش پيامبر (ص) بود. وي با بيان اينكه بايد حماسه عاشورا را از بعد معنوي، فكري و جهادي مورد ارزيابي قرار داد، گفت: در قيام امام حسين (ع) يك تكليف الهي وجود داشت. متأسفانه برخي از افراد مثل «ابن تيميه» با تهمت و بهتان گفت كه خروج حسين (ع) بين مسلمانان فتنه برانگيخت؛ اما اين گفته پوچ و بي‌ارزش خود فتنه ايجاد كرد. بارا در ادامه سخنان خود اظهار كرد: قيام امام حسين (ع) يك معيشت و خواست الهي بود همانگونه كه موسي در برابر فرعون، يحيي در مقابل قدرتمندان زمان، عيسي در مقابل يهود و محمد (ص) در مقابل قريش قيام كردند و با نابود كردن بت‌هاي پوشالي، انديشه الهي را به جامعه هديه دادند. آنتوان بارا همچنين در بخش ديگري از سخنان خود پيرامون ديدگاهش در خصوص اسراييل و يهوديت و نقش آنها در ممالك اسلامي گفت: ديدگاه من مانند تمامي اعراب، مسلمانان و مسيحيان است. يك حق از ملت فلسطين ضايع و سرزميني غصب شده است. عقيده اعراب مسلمان و مسيحي ضد يهود، به عنوان يك پديده ديني نيست؛ بلكه مخالفت با انديشه‌هاي صهيونيستي است. آنتوان بارا در پايان سخنان خود گفت: صهيونيست‌ها سرزميني را غصب و مردم آن را آواره كردند و با جمع‌آوري يهوديان از سراسر دنيا كشور خود را تأسيس كردند. به همين دليل نظر من نسبت به يهوديان يك ديدگاه منتقدانه به غاصبان صهيونيست است.
همچنين در ادامه اين نشست اسماعيل منصوري لاريجاني، محقق، نويسنده و استاد دانشگاه به تشريح كتاب حسين (ع) در انديشه مسيحيت، نوشته آنتوان بارا پرداخت و گفت: اين كتاب داراي نكات مثبت و ارزنده بسياري است. از جمله اينكه نويسنده براي نگارش كتاب از يك خاستگاه تاريخي و با يك نگاه تحليلي استفاده كرده است. وي افزود: بيان مشتركات مسيحيت و اسلام به ويژه تشيع و به خصوص بيان وجوه مشترك حضرت مسيح (ع) و امام حسين (ع) يكي ديگر از نكات ارزنده اين كتاب است. به ويژه اينكه نوع نگاه مسيحيت و شيعيان درباره اينكه جهان و جهاني شدن بسيار نزديك به هم است.
وي در خصوص وجه سوم مثبت كتاب «حسين (ع) در انديشه مسيحيت» گفت: برجسته كردن بعد حماسي عاشورا كه اتفاقاً در اعتقاد شيعي ما نيز وجود دارد و بيان اينكه امام حسين (ع) بر اساس يك تكليف الهي به دنبال دادن پيام آزادگي و عاشقي است كه در قالب عقل رفتار مي‌كند، از ديگر ويژگي‌هاي اين كتاب است. وي در خصوص نكته چهارم قابل بحث كتاب آنتوان بارا اظهار كرد: انساني كه به مرز كمال مي‌رسد، يعني از شريعت و طريقت عبور مي‌كند و به حوزه حقيقت پاي مي‌گذارد، ديگر مرز مذهب از او برداشته مي‌شود و يك نگاه جهان‌شمول و متحد ايجاد مي‌شود كه به انبساط آفرينش مي‌انجامد. در اين كتاب به خوبي اين انبساط آفرينش در فرهنگ عاشورا معرفي شده است. منصوري لاريجاني در ادامه سخنان خود گفت: چند پيشنهاد دارم؛ اول اينكه غلامحسين انصاري، مترجم كتاب «حسين (ع) در انديشه مسيحيت» منابع مشترك عرفان شيعي و عرفان مسيحي را در اختيار آنتوان بارا قرار دهد تا كتاب بعدي وي، بيان مشتركات انديشه عيسي (ع) و حسين (ع) باشد. اسماعيل منصوري لاريجاني در پايان سخنان خود گفت: پيشنهاد ديگرم اين است كه ويژگي‌هايي از امام حسين (ع) كه جهان مسيحيت را تحت تأثير قرار داده است، استخراج شوند و تحت عنوان يك كتاب ديگر چاپ و منتشر شوند.

 

 

 

 

سخنرانی حضرت آیت الله آقا مجتبی تهرانی پیرامون حیا و اختلاطهای حرام

 

 

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

 


رابطه حیا و ایمان

در مورد رابطه بین حیا و ایمان این تذکر را عرض کنم که حیا و دین، خودش یک بحث مفصل است. من فقط راجع به رابطه­ حیا با احکام یک اشاره کردم، رابطه بین حیا و ایمان، رابطه بین حیا و دین یک رابطه بسیار دقیق و محکم است و این بحث معمولاً در مباحث معرفتی مطرح می­شود. رابطه حیا با عقل و قلب و نفس و جوارح هر کدام یک بحث مجزاست. اینها که در بحث ما هست، حیای جوارحی است. بعد هم حیا من الله، حیا من الخلق، حیا من النفس و مطالبی از این دست مطرح است.

حیا، نخ تسبیح ایمان است

روایات بسیاری در این زمینه داریم که رابطه بین حیا و ایمان را مطرح می­کند. روایتی را هم من اشاره کردم که از امام صادق (ع) نقل شده که: « لا ایمانَ لِمَن لا حَیاءَ لَه» کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.

اصلاً به طور کلی، حضرت ایمان را کأنه برحیاء استوار می­کند. در این­باره ما در روایاتمان مثلاً از امام باقر (ع) داریم که فرمود: «أَلحَیاءُ وَ الایمانُ مَقرونانِ فی قَرَنٍ وَ أِذا ذَهَبَ أَحَدُهُما تَبِعَهُ صاحِبُهُ» حیا و ایمان دو همراه هستند که هرگاه یکی از آنها برود دیگری بدنبالش خواهد رفت.

یعنی حیا و ایمان به تعبیری با یک نخ، به هم پیوند دارند؛ مثل بند تسبیح که دانه­ها را به همدیگر متصل کرده­است. اینها تمام، جنبه­های کنایی دارد و زیبا هم هست. اگر این پرده­ی حیا دریده شود، دین هم رفته است. مطمئن باشید!

علی (ع) «الایِمانُ و الحَیاءُ مَقرُونَان فی قَرَنٍ وَ لا یَفتَرِقانِ» حیا و ایمان دو همراهند که از یکدیگر جدا نمی­شوند.

اگر حیا برود، دین هم می­رود؛ حتی اعتقادات

تا جایی که یک روایت از پیغمبراکرم داریم که « قال رسول الله (ص): أَلحَیاء هُوَ الدّین کُلُّه» پیامبر اکرم فرمودند: حیا همه دین است.

آیات درباره روابط خانواده، خیلی روشن است که مراقب باشید و نگذارید اطفالتان در خلوتگاه­های شما سرزده وارد شوند. مراقب باشید که وقتی آنها می­آیند شما در حالی که قباحت دارد نباشید. طوری نشود که پرده­دری بشود! پرده حیای فرزند را حفظ بکنید و به اینها بیاموزید که با اجازه وارد بشوند و سرزده وارد نشوند.

هشدار؟! نه، اعلام خطر!

اما مطلب دوم، ما راجع به فرزند یک دستور داریم که من اول روایت را می­خوانم بعد توضیح می دهم. «عن جعفر بن محمد، عن ابیه، عَن آبائِه (ع) قال: قال رسول الله (ص): أَلصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبیَّة وَ الصَّبیَّة وَ الصَّبیَّة یُفَرَّقُ بَینَهُم فِی المَضاجِع لِعَشرِ سِنینَ» از امام صادق نقل شده که حضرت از پدرشان و ایشان از پدرانشان نقل کردند که پیامبر اکرم فرمودند: پسر بچه! پسر بچه! پسر بچه! دختر بچه! دختر بچه! دختر بچه! وقتی به ده­سالگی رسیدند جایشان باید از همدیگر جدا شود.

فرمود: پسر بچه! پسر بچه! پسر بچه! بعد از آن، دختر بچه! دختر بچه! دختر بچه! خیلی مهم است که هرکدام را سه بار گفتند. رسول خدا چه می­خواهند بگویند؟ بین بسترهای این­ها فاصله بیندازید، وقتی به ده سالگی رسیدند! یعنی دو پسربچه­ ده ساله را در یک بستر نخوابانید! دو دختر بچه که ده ساله شدند را در یک بستر نخوابانید! دقت کنید اول می­فرماید: پسرها را! بعد می­گوید دخترها را در این سن جدا کنید! این تکرار خیلی روشن و گویاست. اگر بخواهیم ضعیفش کنیم، بخاطر این است که حضرت می­خواهد هشدار بدهد. اگر بخواهیم با انصاف­تر برخورد کنیم، باید بگوییم: دارد اعلام خطر میکند!

جهت این است که وقتی بچه به این سن می­رسد، ممیز می­شود. ده سالگی­ سنی است که بچه در آن غالباً ممیز می­شود، تمیز می­دهد. این رابطه تنگاتنگ ممکن است به پرده­داری­اش ضربه بزند و در نتییجه به پاکدامنی­اش سرایت کند.

ریشه­ پاکدامنی حیاست

می­گوید: عفت، پاکدامنی! بسیار خوب، ریشه عفت چیست؟ عفت از شاخه­های حیاست. علی (ع) می­فرماید:« سَبَبُ العِفَّةِ، أَلحَیاء» سبب پاکدامنی حیاست.

آنچه موجب پاکدامنی می­شود، عبارت از پرده­داریست، حیا است. حتی حضرت یک موازنه می­کند بین اینها و می­فرماید: «عَلی قَدرِ الحَیاء، تَکونُ العِفَّةِ» پاکدامنی به مقدار حیا و پرده­داری­ست.

چون حیا جنبه کمی ندارد و مربوط به روح است، جنبه کیفی دارد، شدت و ضعف دارد. هر چه حیا شدیدتر باشد، و پدر و مادر روی آن کار کردند، عفت و پاکدامنی او بیشتر می­شود. فرزند به مقدار حیای خود، پاکدامنی پیدا می­کند. اینکه عرض کردم در تربیت آنکه نقش زیربنایی دارد حیا است این است. در روابط گوناگون هم مطرح است که من الآن وارد این فضای محدود خانوادگی شدم.

پدر و مادر باید دنبال این باشند که از همان کوچکی، مراقبت کنند که این پرده الهیه، این حیا که یک پوشش الهی بر روی روح انسان است و هر انسانی هم دارد،دریده نشود. باید روی آن کار بکنند تا شکوفا شود. ما همه ما از نظر نهادمان موحد هستیم، اما بحث چیست؟ اگر روی آن کار کنیم می­رود بالا، کار نکنی از بین می­رود؛ استعداد است، در وجود فرزند هست.

پیغمبر اکرم در این روایت، ده سالگی را فرمود؛ روایت مرسلی هم صدوق دارد که حتی در آن سن را کمتر نقل می­کند. آنجا شش سال را نقل می­کند. اینکه مسلم است، این است که وقتی بچه به این حد برسد - ما تعبیر می­کنیم - چشم و گوش او باز می­شود، باید مراقب این روابط بود. چشم وگوش او باز می­شود. با این شدت پیغمبر می­فرماید.

اختلاط پسر و دختر، خیانت به جامعه

گاهی یک سنخ امور را مطرح می­کنند که مثلاً اختلاط پسر و دختر چه اشکالی دارد؟ ببینید چه جنایتی را اینها نسبت به جامعه دارند مرتکب می­شوند! من روایت خواندم. ده سال دیگر تمام شد، یک وقت نشود اینها با هم رابطه تنگاتنگ اینگونه پیدا کنند. در خلوتگاه والدین بی­اجازه وارد نشود! به این سن می­رسد، وقتی به بستر می­رود، با همجنس خودش در یک جا نخوابد! یک وقت اشتباه نکنید! اول فرمود: أَلصَّبی وَ الصَّبی وَ الصَّبی، دوم، جدا کرد. نه دختران در یک بستر بخوابند و نه پسران!

نترسید که می­گویند: فلانی سنتگرا است. بله افتخار من این است که سنتگرا هستم! چون پیغمبر من سنتگرا است. من تابع او هستم. تابع سنت انسانیه و الهیه­ام. نه سنت حیوانیه روشنفکرمآبانه­! از چه کسی این حرفها را نقل می­کنند؟

حیای زلیخا

نترسید! می­گویند: سنت­گرا! بله، افتخارم این است. اولین سنتگرا پیغمبر بود. او می­گوید، من نمی­گویم. «وَ مَا یَنطِقُ عَنِ الهَوَى إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْىٌ یُوحَى» او از سر هوس سخن نمی­گوید. هرچه می­گوید وحی­ای است که به او شده است.

آنچه که در این باب می­گوید، با فطرت انسانیت همسو است. ای کاش لااقل می­رفتند آن بت­پرست را می­دیدند و حیا را از او یاد می­گرفتند. شما قصه حضرت یوسف را می­دانید. من یک روایت از امام باقر (ع) برای شما می­خوانم، که وقتی از ایشان راجع به جریان حضرت یوسف سؤال می­شود، حضرت فرمودند: در آنجایی که زلیخا یوسف را به گناه دعوت کرد، پوششی روی بت خود انداخت.

من یک تکه­ از روایت را می­خوانم. «فَقالَ لَها یوسف: ما صَنَعتِ؟» یوسف به او گفت: چه کار بود کردی؟ «قالت: طَرَحتُ عَلَیها ثوباً أَستَحیِی أَن یَرانَا » روی او پوششی انداختم. پیراهن، پوشش را ثوب می­گویند. خجالت می­کشم، شرمم می­آید که ما را ببیند. حیا می­کنم که این بت ما را ببیند. «قال (ع): فَقال یوسف (ع): فَأَنتِ تَستَحیینَ مِن صَنَمِکِ وَ هُوَ لا یَسمَعُ وَ لا یَبصُر وَ لا أَستَحیی أنا مِن رَبّی؟» حضرت امام باقر فرمود: که یوسف در جواب او گفت: تو از بت خود حیا می­کنی، و حال آنکه او نه می­شنود و نه می­بیند. نه سمیع است، نه بصیر است. حال من نباید از پروردگارم خجالت بکشم؟ تو از بت خود خجالت بکشی، من از خدایم خجالت نکشم؟!

ملاصدرا می­گوید: مسئله حیا غریزه­ای انسانی است. ما به الامتیاز انسان از حیوان است. بت­پرست هم خجالت می­کشد، اکتسابی نیست. تو از خدایت خجالت نمی­کشی؟ «أَ لَمْ یَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ یَری» آیا نمی­داند که خدا می­بیند؟

مسئله این است که انسان - نگاه کنید؛ انسان!- اگر بخواهد انسانیتش را حفظ بکند، باید پرده­دار باشد. پرده­دری انسان را از وادی انسانیت، دور می­کند. شخص را بیرون می­کند.

آموزش حیا، در خانواده با پدر و مادر است

تمام دستورات دینی ما، دقیقاً حساب شده است. تمامش برای حفظ انسانیت من و تو است؛ و بعد از آن هم برای حفظ الهیت است. هم بعد انسانی، هم بعد الهی است. نگاه کنید از کجا هم شروع می­کند؟! از همان اول، از محیط خانواده؛ همان موقع کودکی دستورات داده شده تا آخرآخرآ.

اینکه من عرض کردم ـ ای پدر، ای مادر ـ بدان تو غیرت داری؟ - گفتم: غیرت، حالتی روحی­ است که از محبت نسبت به فرزند نشأت گرفته­است. به این می­گویند: غیرت برای حفظ و حراست محبوب؛- باید هر کس دیگری را که دوست داری، نسبت به او غیرت داشته باشی و او را حراست کنی. پدر که به بچّه­ات علاقه­مندی! مادر که به بچه­ات علاقه­مندی! غیرت داشته باش! او را در بُعد انسانی و الهی­اش حفظ کن! نگذار مثل حیوانات بشود، «إِنَّ الغَیرَةَّ مِنَ الایمان» اگر دین داری باید غیرت داشته باشی و از انسانیّت و الهیّت وجودی فرزندت حفاظت کنی. بحث ما اینجاست.

منشاء بی عفتی، رواج بی حیایی در جامعه است

رابطه میان غیرت و مسئله حیا هم تماماً هماهنگ است. معارف ما اینگونه است، یک انسان - من حتی می­خواهم بگویم، انسان نه مؤمن!- هر آدمی که بخواهد انسانیت خود را حفظ بکند، باید یک همچنین غیرتی نسبت به بچه­اش داشته باشد؛ چه دخترش، چه پسرش. اگر بخواهید فرزندانتان را عفیف بار بیاورید، بدانید عفت از حیا نشأت گرفته است، شاخه­ایست از حیاء. علی (ع) فرمود: سبب عفت، حیا است. هر مقدار حیا بالا برود، سطح عفت و پاکدامنی هم بالا می­رود.

منشأ بی­عفتی در جامعه ما، بی­حیایی است. مردم را دریده کردند. عواملی هم که این پرده را می­درند، متعدد است. پدر و مادر باید بر سرشان بزنند؛ هیچ کار هم نمی­توانند بکنند. تا آن موقع که در محیط خانواده است، در دست والدین است. وقتی که رفت بیرون و در محیط آموزشی قرار گرفت، بدبختی او بالا می­رود. بدتر از همه هم محیط حاکم بر جامعه است. رسانه­های تصویری، جنایتکارهای جامعه هستند. نمی­توانم دیگر حرف بزنم. بفهمید چه کار دارند می­کنند...

 

 

 

 

شرح زیارت عاشورا    5

 

 

 

 

شرح زیارت عاشورا   توسط استاد آیت الله میرخانی

شماره    ۵  

 

 

 

 

ادامه نوشته

شرح زیارت عاشورا   4

 

 

 

شرح زیارت عاشورا   توسط استاد آیت الله میرخانی

شماره    ۴  

 

 

 

 

ادامه نوشته