بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

مرحوم حاج قدرت الله لطیفی به سال ۱۳۰۴ شمسی , در محله عین الدوله شهر تهران چشم به جهان گشود . از همان دوران کودکی گرایش قابل توجهی به امور دینی و ولایی دراو نمایان بود. پس از گذراندن دوره ابتدایی به مدرسه علمیه حاج ابوالفتح , واقع در میدان قیام رفت وتحصیل علوم دینی را در زی طلبگی آغاز نمود. ازجمله ویژگی های ممتاز آن مرد خدا این بود که از نوجوانی به نماز جماعت علاقه وتوجه خاصی داشت . در یکی از نمازهای جماعت آن ایام بود که بزرگ ترین تحول زندگی او اتفاق افتاد . قدرت الله نوجوان شبی برای شرکت در نماز جماعت به مسجد فائق رفته بود . پیرمردی روحانی و آسمانی با لباس هایی ژنده و مندرس از امام جماعت مسجد اجازه می خواهد بین دونماز دقایقی کوتاه برای نمازگزاران صحبت کند. پس از اذن امام جماعت وی جملاتی را در باره امام عصر ( عج ) و غربت آن حضرت و لزوم انتظار ایشان بیان می کند و در ادامه با سوز و گداز می گوید : ای مردم , اگر مرغی از شما گم شود به همه جا سر می زنید تا آن را بیابید . چگونه است که غافلید و دنبال امام گم شده خود نمی گردید؟این عبارات در وجود مستعد قلب پاک و جان شیفته او چنان آتشی برپا می کند که تا آخرین لحظه حیات در وجودش زبانه می کشید وتمام عمر را با یاد آن عزیز می گذراند. هم زمان با این ماجرا ودرهمین ایام به پیشنهاد یکی از دوستان , به محضر مرحوم ( سید کریم کفاش ) که یکی از اولیای الهی و مرتبطان با ساحت مقدس حضرت ولی عصر (ع ) بود شرف یاب می شود. آقای لطیفی خود نقل می کرد که مرحوم کفاش به دوست همراهم که معرفم نیز بود گفت : شمااگر می خواهید می توانید بروید بعد از آن به من اشاره کرد که : " شما بمانید " ! مجلس که خلوت شد وبا مرحوم کفاش تنها شدم مرا کنار خویش نشانده , فرمود : شب های جمعه در منزل ما مجلس روضه ای خصوصی برپاست و شما از این هفته حتما تشریف بیاورید . حضرت مهدی سلام الله علیه سفارش شما را به ما کرده اند هروقت تمایل داشتید می توانید به اینجا تشریف بیاورید و درتمام ساعات هر روز هفته , در منزل به روی شما باز است . اولین جلسه ای که به مجلس روضه رفتم , حضور افراد برجسته ای مانند شیخ مرتضی زاهد , شیخ محمد حسین زاهد , حاج مقدس , آقا یحیی سجادی , شیخ رجب علی خیاط که بعضی وقت ها به آن جلسه تشریف می آورد توجهم را به خود جلب کرد. آقای لطیفی تا پایان عمر مرحوم کفاش در محضر ایشان شاگردی کرد. مرحوم کفاش پیش از مهاجرت به نجف به آفای لطیفی فرموده بود :" من به نجف می روم و دیگر مرا پیدا نمی کنید ". هرچند مرحوم لطیفی به واسطه تعلق خاطر جدی که به ایشان پیدا نموده بود راهی  نجف می شود ولی پیش از آنکه به استاد برسد ایشان دارفانی را وداع گفته بود و برای همیشه میان آن دو جدایی می افتد. اندکی بعد , مرحوم لطیفی به تهران بازگشته , از محضر شیخ رجب علی خیاط بهره مند می گردد. پس از مدتی سکونت و تحصیل در قم شوق و ارادت به آستان مقدس امام هستم ( ع) اورا به مشهد کشاند . زندگی در مشهد هرچند شیرینی های خاص خود را داشت , درعین حال به مرور ایام طعم بعضی از سختی ها را به مرحوم لطیفی چشاند. هزینه های تحصیل مرحوم لطیفی همچنان با پدر بزرگوارش بود واو به جهت اشتغال به تحصیل امکان فعالیت اقتصادی و کسب درآمد را نداشت. درهمین ایام بود که مشکلات مالی پدر و فاصله زیاد میان تهران و مشهد شرایطی را به وجود آورد که ناچار به خرید نسیه از مغازه داران شد . مقدار نسیه ها که زیاد شده بود مغازه داران از دادن جنس به آن مرحوم امتناع می کنند. ایشان به ناچار روزهای سختی پس از این ماجرا تجربه می کند به شکلی که روزها از سر اجبار قصد روزه می کرد و تنها سحری وافطاری که برای میل کردن دراختیار داشت چند جرعه آب بود. روز سوم که آن مرحوم برای زیارت وعرض حاجت به حرم مطهر می رود پس از زیارت و اقامه نماز به منزل باز می گردد با آب که افطار می کند از شدت ضعف از هوش می رود. دقایقی که می گذرد سه نفر درحجره را می زنند و مرحوم لطیفی با نهایت ضعف برخاسته , در را برایشان باز می کنند سه نفر به داخل می آیند که در دیدارهای بعدی برای او معلوم میش ود که یکی از آن سه تن وجود نازنین امام عصر (عج ) است. ایشان برای او مائده های آسمانی , ذغال و و دیگر ملزوماتی را که نیاز داشت آورده بودند. پس از آنکه افطار کرده به حالت طبیعی خود باز می گردد. حضرت ولی عصر ( عج ) به او دستور می دهند که به تهران بازگردد و به تاسیس مدارس اسلامی همت گمارد. ایشان امر مولای خود را امتثال نموده , در تهران با تاسیس دارالتعلیم علوی جریان مدارس اسلامی را بنا می نهد . دانش آموزان مدرسه او در مقایسه با دیگر مدارس اسلامی معرفت وتوجه بیشتری نسبت به حضرت ولی عصر (عج) داشتند. او پیش از این نیز از سر عشق وعلاقه ای که به مولا و صاحبش داشت اقدام به برپایی مجالس دعای ندبه در حدود 55 سال قبل برای اولین بار نموده بود تا مقدمات ظهرو انفسی حضرتش فراهم آید. مرحوم لطیفی معتقد بود که پیش از ظهرو آفاقی و فراگیر حضرت مهدی (ع ) باید سیمای دلربای ایشان در انفس و قلوب مردمان نمایان شود واین  ممکن نیست مگر با تحصیل معرفت نسبت به آن حضرت . به دست آوردن معرفت نیز نیازمند توجه به آن وجود سراسر مهر و نور است . حلقه های ذکر و جلسات دعا برای حضرت نیز سریع ترین و ساده ترین راهی سات که می تواند در این راستا نتایج   فوق العاده ای را به بار آورد . دیدار با حضرت حجت سلام الله علیه یکی از آثار و برکاتی بود که از این ابتکار نصیب او گردیده بود. برپایی مجالس ذکر مولا و تبلیغ مهدویت از جمله فعالیت های آن مرحوم بود که تا آخرین روزهای عمر مبارک و پر خیر و برکتش به اهتمام داشت  و لحظه ای در انجام آن کوتاهی و تردید نمی ورزید . شب نیمه شعبان سال 1348 شمسی نقطه تحول بعدی در زندگی آکنده از خیر وبرکت ایشان رقم     می خورد . آن مرحوم خود نقل می کرد که شب نیمه شعبان را در مسجد جمکران در شرایطی به     سر بردم که در آن ایام هیچ رونق واوضاع مناسبی نداشت . احوال نابسامان مسجد به خصوص مسائل بهداشتی , وضوخانه و .... خیلی مرا منقلب وناراحت کرد. تعداد زائران معدود مسجد , پاسی از شب گذشته با آخرین سواری های موجود عازم قم شدند , اما من با اصرار زیاد و دادن مبلغی پول به خادم مسجد تا صبح در مسجد ماندم . تمام شب را با حالی خوش مشغول به دعا و راز و نیاز و توسل بودم . درمیانه های شب بود که وجود مقدس امام عصر (عج) همراه با دونفر تشریف فرما گشته , نقشه ای را به دستم دادند ومرا مامور به تجدید بنای مسجد نمودند واکنون پس از چهل سال پیگیری وتحمل زحمت ها و مرارت های بیشمار مسجد مقدس جمکران , جنان مورد توجه مردم قرار گرفته که تنها درهرشب نیمه شعبان , پذیرای میلیون ها زائر ومشتاق وجود مبارک امام زمان ( ع ) می شود. مرحوم لطیفی در مدت سکونت خود در تهران اقدام به تاسیس و راه اندازی چند صندوق قرض الحسنه کرده هماره تمام تلاش خود را برای خدمت به مردم و برآوردن حاجات مردم به کار می بست. علاوه بر آنچه  تاکنون برشمردیم موارد زیر نیز از آن مرد خدا به یادگار مانده است : ترمیم وتوسعه بقعه حضرت سکینه بنت امیرالمومنین (ع ) در سوریه امامزاده یحیی بن زید درافغانستان و چندین امامزاده دیگر وعضویت در هیات امنای آنها تاسیس دارالشفای حضرت مهدی ( ع) در جمکران , احداث درمانگاه حضرت ولی عصر ( ع) تهران , بیمارستان حضرت مهدی ( ع ) بنای مسجد شاهزاده علی اصغر وحسینیه حضرت اسحاق مازندران و بنیادها حسینیه ها وخیریه های متعدد دیگر در گوشه و کنار کشور. آیت الله العظمی وحید خراسانی از مراجع عظام تقلید ایشان را انسان کامل می دانست و آیت الله صافی گلپایگانی براین باور بود که با از دست رفتن ایشان کسی نخواهد توانست جای او را پر کند وهیچ کس را مانند ایشان مسلط بر نفس خود ندیده بودند. او که با سجایایی اخلاقی نیکو وتحمل بس عطیمی که داشت بیننده را به شگفتی وامی داشت.

 مرحوم لطیفی به معنای واقعی , زندگی خویش را وقف مردم  نموده بود وبا صبر وحوصله تمام    ساعت ها به درد دل مراجعه کنندگان گوش فرا می داد و چنان براین رویه اهتمام داشت که دراین   سال های آخر عمر هرگز ضعف و کسالت های نشای از کهولت سن مانع پیگیری های مجدانه ایشان در امور خلایق نگشت. همواره روایت شریف نبوی ( من اصبح و لم یهتم بامورالمسلمین فلیس بمسلم ) را به دیگران توصیه می نمود ودر پیشگامی اش درعمل به این روایت توجه هر بیننده ای را به خود جلب می کرد چه آن مرحوم هر روز خود را با پاسخ گوی به تلفن مردم آغاز ونیز با آن به پایان  می رساند .

 بزرگی این مرد خدا به حدی بود که هرچند بسیاری از بزرگان و چهره های شاخص از ایشان استمداد می کردند وبه بهترین حالت ممکن پاسخ خود را می گرفتند ولی با این حال هیچ گاه ایشان میان مسئولان و مردم عادی تفاوتی قائل نشد ودر پایان عمر درنهایت سادگی وبی انکه تعلق خاطری به زخارف دنیا داشته باشد زندگی را وداع گفت وحیات جاودان یافت . تمام روزهای زندگی مرحوم لطیفی در تبلیغ دین خدا , تحبیب نام مولا و ترویج فرهنگ ناب مهدوی عاری از هر نوع شوائب دنیوی ونیز گره گشایی از امور مسلمانان و بندگان خدا خلاصه می شد و   شب هایش سراسر به عبادت ومناجات و تضرع می گذشت .

 مثال همان که مولی الموحدین ( ع) در خطبه متقین توصیف فرمودند. در آخرین روزهای عمرش , دوستان بسیار نزدیک از آن مرحوم شنیده بودند که در پایان مرداد ماه سفری در پیش دارد که دیگران وی را نخواهند دید وبه خدمت مولا صاحب الزمان (ع) بارخواهد یافت. هنگامه غروب روز یک شنبه پنجم شعبان المعظم مصادف با بیست و هشتم مرداد پس از یک هفته بیهوشی وعده ای که به او داده شده بود تحقق یافت و توفیق باز یافتن به آستان مقدس حجت حی خداوند سلام الله علیه نصیبش گشت

متن استخراج شده یکی از سخنرانيهای مرحوم حاج قدرت الله لطيفي (ره):   

یکی از بندگان صالح خدا و از دوستان و شیعیان مخلص حضرت صاحب الزمان‌(ع)، كه چندی پیش به محضر مقدس آقا شرفیاب شده بود نقل مي‌کرد، به حدّی وجود مقدس آقا ـ سلام الله علیه ـ را افسرده و ناراحت دیدم که همین طور از چشمان مبارکشان اشک جاری بود و از شیعیان و دوستانشان گله‌مند بودند که چرا این‌قدر در حقّ ما جفا و کوتاهی مي‌کنند و برای ما دعا نمي‌کنند. در صورتی که اگر شیعیان و محبان ما با اخلاص دعا و استغاثه كرده، و از خداوند طلب فرج کنند خداوند به آنها فرج داده، از این گرفتاری روز افزون دنیا آنها را نجات مي‌دهد؛ ولی افسوس که اینها در دعا کردن کوتاهی مي‌کنند. این نکته را همه شنیده و مي‌دانیم که بنی اسراییل از فشار‌ها، گرفتاری‌ها و سختی‌هایی که فراعنه بر سر آنها مي‌آوردند به تنگ آمده بودند. عده ای از خواصّ آنان، چهل روز سر به بیابان‌ها گذاشتند و به گریه و ناله و استغاثه پرداخته، پیشانی بر خاک نهادند. خداوند هم بر آنان ترحّم کرد و بنابر برخی روایات 120 سال و بنابر برخی دیگر 180 سال قیام حضرت موسی، را جلو انداخت وبا آمدن موسی، بنی اسراییل را از شرّ فرعون و فرعونیان نجات داد. امام صادق‌(ع) فرمودند: اگر آنچه را قوم موسی انجام دادند شما هم انجام دهید (با همان کیفیت و شیوه‌اي که آنها عمل کردند و انقلاب به پا نمودند و از همه چیز گذشته و دعا کردند) برای شما هم فرج حاصل مي‌شود. ولی متأسفانه تا به حال در بین ما شیعیان چنین اتفاقی نیفتاده و نبوده‌اند کسانی که آنها را به این سمت تشویق و حتّی اجبار بکنند که فرج را از خدا بخواهند. در حالی که در زمان موسی عده‌ای از خواص بودند که مردم را تشویق کردند که از زندگی و کسب و کار دست بردارید و بروید استغاثه کنید. خدا، مرحوم شرفی، نبوی و جوادی را رحمت کند. حدود 43 سال قبل؛ سی, چهل نفر از منتظران مشهد ـ که الآن دو سه نفر بیشتر از آنان زنده نیستند ـ روزی از مشهد خارج شده، به کوهی در دو سه فرسخی شهر رفتند. ظاهراً هوا هم سرد بوده است. نیمه‌های شب که سرما آزارشان مي‌داده به داخل غاری در میانة کوه مي‌روند و آتش روشن مي‌کنند. در تمام مدت هم گریه و فریاد می­کرده‌اند. شب‌های دوم و سوم چند نفر از اینان به حالت غشوه مي‌افتند و در شرف مرگ قرار مي‌گیرند. اینها از ابتدا هیچ چیزی با خود نبرده بودند و بسیار جدی عزم کرده بودند که یا مرگ یا اینکه فرج مولا صاحب الزمان(ع) را بگیریم. مرحوم آقای شرفی نقل کردند ما وقتی دیدیم نیمه شب سرما شدت گرفت و شرایط اینجور شد، چند نفری با هم نشستيم و شور کردیم. در جلسه دربارة این بحث کردیم که اگر چندتا از اینها بمیرند و دولت بفهمد، سراغ ما مي‌آیند و دچار مشکل مي‌شویم. از همین رو به هر زحمتی بود بیماران جمع را که شبیه جنازه بودند از آنجا منتقل کردیم و بی آنکه هیچ نتیجه­ای از آن ماجرا به دست بیاوریم برگشتیم. این یک حرکت کوچک مذبوحانه و غلطی بوده است. شکل حرکت اصلاً درست نبوده است. باید یک حرکت کلّی اتفاق بیفتد و عموم شیعیان بخواهند و کار را از روی اساس و منطق حسابی انجام بدهند، نه اینکه هیچ چیزی با خود نبرند به این امید که جبرییل برای ما از بهشت مائده مي‌آورد. هر کسی برای خودش یک کوزه آب و سفره نانی بردارد. اینکه غلط نیست و درست است. بعد به گریه و استغاثه بپردازند. مهم آن ناله,گریه و استغاثه و از خداوند خواستن است؛ خداوند هم بالاخره فرج را مي‌رساند. اگر ما بخواهیم مي‌شود ؛ علتش هم این است که از ما خواسته‌اند دعا کنیم و بخواهیم؛ و الّا اگر بنا بود خواستن ما بی ثمر باشد این همه سفارش و تأکید نمي‌شد. نخواسته‌اند كه ـ نستجیر بالله ـ ما را گول بزنند. امام عصر‌(ع) که فرموده‌اند «هرچه مي‌توانید برای فرج من دعا کنید، که فرج شما در فرج من است». يعني تا برای من فرج نشود برای شما هم فرجی رخ نمي‌دهد. مگر ـ نستجیر بالله ـ ایشان مي‌خواسته­اند شیعیان خود را فریب بدهند؟! آیا اساساً این تصوّر منطقی است؟ پس دعا کردن اثر دارد. دعا, خواستن است. باید از خدا خواست تا او اجابت کند. بسیاری از افراد بوده‌اند و در کتاب‌ها هم آمده که استغاثه کرده‌اند و حاجتشان را گرفته‌اند، و ما هم اگر استغاثه کنیم قطعاً جواب می­گیریم.  متأسفانه هنوز این دعا و خواستن, جمعی و عمومي‌ نشده که، شهری و روستایی, تاجر و بازاری، و اداری و... بخواهند. باید همه با هم بخواهند تا اجابت شود. شما نگاه کنید همین الآن دنیا در آتش فتنه و فساد در حال سوختن است. هر کس قوی تر است ضعیف را مي‌زند، و هرکس پولدارتر است به زیردستان خود بیشتر ستم مي‌کند. توجه نداریم که مُصلِح همه این گرفتاری‌ها, بدبختی‌ها, بیچارگی‌ها، فسادها, تعدی‌ها وفحشاها و هرچه مي‌شود کسی جز امام عصر ـ سلام الله علیه ـ نیست و فقط امام عصر و حجت و ولیّ خداست که چنین قدرتی دارد. تا این آقا نیاید دنیا اصلاح نمي‌شود. نور پروردگار وجود مقدس امام زمان‌(ع) است که مي‌تواند همه چیز را اصلاح کند. ما دنبال چه هستیم؟آن شخص مي‌گفت دیدم امام عصر ـ سلام الله علیه ـ آن‌قدر ناراحت هستند که اشک‌های مبارکشان همانند دانه‌های مروارید روی محاسنشان می­ریخت و از من و شما و امثال ما و خلاصه همه و همه گله و شکایت داشتند. خدا به آبروی آن عزیز همه ما را به وظایفمان آشنا کند و ما را به خواسته‌های ایشان نزدیک بکند تا بدانیم چه باید بکنیم. یکی از این بندگان خدا برگه ای به دستم داد که وقتی بعضی عبارات آن را خواندم گریه‌ام گرفت. در این برگه آمده که حضرت فرمودند: به مردم بگویید که برای من به اندازة زندانی یا لااقلّ یک مریض دعا کنند. یعنی شما ببینید وقتی یکی از نزدیکانتان پدر, مادر و یا اولادتان بیمار شود چطور نذر و دعا مي‌کنید؟ آیا وجداناً برای امام عصر‌(ع) هم ما همین‌طور دعا مي‌کنیم؟کسی كه برای ( برآورده شدن) حاجت خود نذر مي‌کند، چهل شب چهارشنبه به مسجد مقدس جمکران برود؛ اگر به قصد ظهور من این کار را انجام دهد زودتر حاجتش روا مي‌شود. یعنی اگر همگی دست از کار و زندگی و همه چیز خود مي‌کشیدند، و جز ظهور مولا صاحب الزمان‌(ع) هیچ چیز برای آنها اهمیت نداشت، و از خداوند ظهور حضرت را طلب مي‌کردند، فرج مي‌رسید. آن شخص به حضرت عرضه مي‌دارد: اکثر مردم شما را مي‌خواهند و همیشه دعایتان مي‌کنند. حضرت هم در جواب او فرمودند: از هر صد نفر با اخلاص که دعا مي‌کنند فقط یک نفر خالص است و برای فرج من دعا مي‌کند و بقیه همه هوای نفس است. یعنی نود و نه درصد از آنها که «اللهمّ عجلّ لولیّک الفرج» مي‌گویند مصداق این صحبت هستند. اینجاست که انسان آتش مي‌گیرد. حضرت ادامه دادند: شیعیان ما به اندازة آب خوردنی, ما را نمي‌خواهند. اگر مي‌خواستند، از صمیم قلب و جدّی دعا مي‌کردند، و فرمان ظهور از جانب پروردگار مي‌رسید. سپس حضرت رو به سید الشهداء‌(ع) نموده، فرمودند: یا جدّاه! شما در کربلا تنها ماندید و من هم در این زمان تنها ماندم! من هم در صحراها تنها هستم. کسی به ندای من توجه ندارد و توجه نمي‌کند. من خیلی تنها هستم. مردم در طرف دیگر برای خود زندگی مي‌کنند و من در یک طرف تنها مانده‌ام. حضرت، مجدداً رو به آن دوست نموده، فرمودند: چرا به مردم نمي‌گویيد من مظلوم هستم. مردم مرا فراموش کرده‌اند. برو به مردم بگو امام زمانتان مظلوم وغریب است. من مظلوم‌ترین فرد عالم هستم. دلم خون است. برای ظهورم دعا کنید. اگر برای ظهورم دعا کنید به سرعت یک چشم برهم زدن (امر ظهور, اصلاح و) درست مي‌شود. این بیان طبق همان روایت است که فرمودند: ظهور «بغتة» (= ناگهاني) اتفاق مي‌افتد. اگر شما دعا کنید، و با اخلاص درخواست کنید، بی آنکه کسی خبر و اطلاع داشته باشد، ظهور به طور ناگهانی اتفاق مي‌افتد. شب همه در خوابند که ناگهان ندای حضرت جبرئیل بلند مي‌شود. این معنای «بغتة» است. خدایا آنچه را به من وعده داده‌ای عنایت بفرما. قیامم را محقق و گام‌هایم را استوار کن و به واسطة من جهان را از عدل و داد لبریز فرما. وقتی خداوند به ما اجازة سخن و قیام بدهد، حقّ به طور کامل آشکار و باطل به طور کامل نابود، و پریشانی به طور کلّی از میان شما محو مي‌شود. بهره بردن مردم از وجود من در دوران غیبتم، همانند بهره بردن آنان از خورشید است هنگامي‌که هوا ابری است. ظهور من پس از سالیان دراز و تاریک شدن قلب‌های مردم و حکم‌فرما گردیدن ستم و بیداد در سراسر دنیا خواهد بود. حضرت ولی عصر‌(ع) فرمودند: به شیعیان و دوستان ما بگویید خداوند را به حقّ عمه‌ام حضرت زینب(س) قسم بدهند که فرج مرا نزدیک بفرماید. حضرت مهدی‌(ع) در عالم خواب به آیت الله سید محمد‌هاشم گلپایگانی فرمودند: برشما شیعیان است که در همه حال دعای فرج را بخوانید، و فرج مرا از خداوند بخواهید. امام مجتبی ـ سلام الله علیه ـ فرمودند: بر منبرها به مردم بگویید همانند «حرّ بن یزید ریاحی» توبه کنند و آنگاه برای حضرت حجّت و تعجیل ظهورشان دعا کنند. این دعا مانند نماز (میت) واجب کفایی نیست که با خواندن عده ای (در یک مسجد یا شهری) از عهدة بقیه ساقط شود بلکه همانند نمازهای یومیه که بر همه واجب است و هیچ‌کس نمي‌تواند آنرا ترک کند، دعا بر وجود مقدس امام عصر(ع)، بر همه واجب است. امام صادق‌(ع) فرمودند: هنگامي‌که عذاب بر بنی اسراییل نازل شد، آنها تا چهل روز در پیشگاه خداوند ناله و زاری كرده، نجات خود را از خداوند مسئلت نمودند. خداوند دعای آنان را اجابت فرمود و به حضرت موسی و‌هارون وحی نمود، بروید بنی اسراییل را از دست فرعونیان نجات دهيد. در نتیجه خداوند 170 یا 140 سال باقیمانده به ظهور موسی را صرف نظر کرد. شما شیعیان هم اگر چنین کنید و ظهور ما را از خداوند بخواهید به شما عنایت مي‌شود. من از همة شما مي‌پرسم آیا این صحبت درست است یا خیر؟ اگر درست است پس چرا مردم را به سمت ایشان راهنمایی نمی­کنیم تا همة مردم فریاد «واغوثاه» سر دهند و امام عصر ـ سلام الله علیه ـ بیایند؟امام صادق‌(ع) به مفضل فرمودند: ای مفضل، اخبار و احادیث و روایات مربوط به ظهور حضرت مهدی را به شیعیان ما برسان تا مردم در دین خود شک نکنند و هرچه مي‌توانند برای ظهور آن حضرت دعا کنند. شما نگاه کنید این همه در روایات حضرات معصومین(ع) به دعا برای ظهور تأکید و سفارش شده که هرچه مي‌توانید برای فرج آن عزیز ناله و گریه کنید و از خدا بخواهید. شما از هر کس بپرسید که شرایط فعلی دنیا را چه کسی مي‌تواند. اصلاح کند پاسخ همه این است که تنها امام زمان‌(ع) مي‌تواند. چرا با این حال ما مردم را به این سمت راهنمايي نمي‌کنیم؟این ماجرا را همه شنیده‌ایم که، در زمان مرحوم میرزای شیرازی(ره) وبای شدیدی در سامرا آمد. شدّت بیماری به قدری زیاد بود که جنازه‌های افراد کنار خیابان‌ها افتاده بود و کسی نبود آنها را جمع آوری کند. آنهایی که از لحاظ مالی قدرت داشتند از شهر بیرون مي‌رفتند و بقیه عملاً محکوم به فنا بودند. روزی میرزا در مجلس درسش گفت من حکم مي‌کنم همه زیارت عاشورا را با صد لعن و صد سلام بخوانند. سه روز بعد وبا به کلی برطرف شد. این حقیقت است و داستان نیست. این بدبختی‌هایی که در گوشه گوشة دنیا گریبان‌گیر شیعیان و مسلمانان شده از وبا بدتر نیست؟ چرا ما دسته جمعی چنین حرکتی را برای تعجیل در فرج انجام نمي‌دهیم. همة آنها که دلشان مي‌سوزد و امام زمان را مي‌خواهند و این مفاسد را نمي‌توانند تحمل کنند، دسته جمعی برای حضرت حرکت کنیم و زیارت عاشورا را بخوانیم. پیامبر اکرم(ص) به سلمان فرمودند: «سلمان, زمانی مي‌آید که نگه داشتن ایمان از نگه داشتن آتش سرخ در دست سخت تر است». از همة شما مي‌پرسم آیا همین دوران ما را حضرت توصیف ننموده­اند؟ آیا الآن کسی مي‌تواند به راحتی دین و ایمان خود را نگه دارد؟ بشر, تو دیگر منتظر چه هستی و چه قرار بوده اتفاق بیفتد که هنوز اتفاق نیفتاده است؟ تا شرایط دنیا از این بدتر نشده بیایید همه با هم فریاد بزنیم, استغاثه کنیم و وجود مقدس امام عصر(ع) را از خداوند بخواهیم تا بیایند و دنیا را از این وضعیت نجات دهند. خاتمه دهنده به این بساط و مصلح حقیقی تنها امام زمان‌(ع) است. وجود مقدس امیرالمومنین(ع) در جواب خواصّ ـ که به ایشان اعتراض و گله مي‌کردند چرا قیام نمي‌کنید؟ ـ مي‌فرمودند: اگر تنها بیست نفر شما فردا صبح جمع شوید قیام مي‌کنم؟ فردا صبح که شد تنها سلمان، مقداد، ابوذر، عمار و جمعی که تعدادشان هفت نفر نمي‌شد جمع شدند. این ماجرا چند مرتبه تکرار شد و باز آنها زیر حرفشان زدند. با یک محاسبة سرانگشتی حساب کردم دیدم جمعیت آن وقت مدینه حدود صد هزار نفر بوده است. الآن جمعیت شیعیان دنیا را مي‌توانیم حدود دویست میلیون نفر در نظر بگیریم. بیست نفر از صد هزار نفر معادل چهل هزار نفر از دویست میلیون نفر است. اگر چهل هزار نفر همانند سلمان و مقداد و... الآن باشند قطعاً حضرت ظهور مي‌کنند و تشریف مي‌آورند. خداوند، همة شیعیان را از خواب غفلت بیدار کند. همه را خواهان ظهور مولا صاحب الزمان‌(ع) قرار بدهد. خدا باید لطف کند و از ما جز دعا کردن برنمي‌آید. هر روز، هر ماه و هر سال این دنیای بیمار وضعش بدتر از قبل شده، بهتر نشده است. اینها رنگ‌هایی است که شیطان مي‌ریزد تا مردم را فریب دهد. مصلح حقیقی باید بیاید، تا او نیاید وضعیت دنیا درست شدنی نیست. همه وظیفه داریم ـ به قدر قدرت و نفوذمان، آنهایی را که از ما شنوایی دارند؛ خانواده، دوستان و آشنایانمان  را وادار کنیم هر صبح و شب و هر آن برای وجود مقدس بقیة الله(ع)، دعا کنند و از خدا با سوز دل و اخلاص دعا کنند تا ظهور حضرت را بغتة به ما عنایت کند. 
گدایان آمدند بگشای در را

 مپوش از ما رخ همچون قمر را

  که ما دلداده عشق تو هستیم  

به راهت از همه دنیا گسستیم